Literary views concerning the introductory part of the17th verse of Sura Hud and its reflection on the interpretation of “a witness from them” (shahed-on menho)

Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant professor at University of Quran and Hadith. m.hoseyni210@gmail.com

2 . MA graduate at University of Quran and Hadith. (Responsible Author)

Abstract

Abstract Variant Literary opinions leads to different perceptions of the divine verses and at times, is considered as an evidence for accepting or reinforcing a particular interpretation. Therefore, at times of alternative literal opinions on one verse, it is of great importance to take into consideration  the consistency of the chosen view with the corresponding literal opinions. The chosen verse discussed in this paper is among the polemic verses referred to by the Shiites and therefore open to different interpretations due to the Muslims’ conflict on the issue of succession of the Holy Prophet (PBUH) and subject to variant literal analysis. Examining the classic and contemporary exegeses, this article has inspected the literal opinions on the aforementioned verse and its weight in variant exegetical views.  providing  a relevant literary analysis consistent with the literal meaning of the verse and the valuable teachings of Quran and traditions, which shows that this verse can be considered as those introducing the Holy Prophet’s successor by mentioning his divine unique characteristics.   Keyword: polemic verses, the 17th verse of Sura Hud, a witness from him (shahed-on menho), following him (yatluho), the successor of the Prophet (PBUT).

Keywords


فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تحقیقات علوم قرآن و حدیث» دانشگاه الزهرا(س)

سال دوازدهم، شماره2،تابستان1394، پیاپی26

 

 

 

 

وجوه مختلف ادبی در عبارت آغازین آیه 17 سوره هود

و بازتاب آن در تفسیر عبارت «شاهدٌ منه»

 

سید محمد سیاه منصوری (حسینی نیا) [1]

زهرا صادقی چهارده[2]

 

تاریخ دریافت:24/09/92

تاریخ تصویب:20/02/93

 

چکیده

اختلاف آراء ادبی در آیات الهی،  معانی متفاوتی را ایجاد می‌کند و گاه دلیلی بر اثبات یا تقویت برداشتی خاص از آیات شمرده می‌شود. از این رو در مواجهه با احتمالات ادبی مطرح در آیات، توجه به معنای برداشتی مطابق با این آراء اهمیت ویژه می‌یابد.آیه منتخب در پژوهش حاضر (هود:17) از جمله آیات ولایی مورد استناد شیعیان است که از یک سو مورد تحلیل‌های مختلف ادبی قرار گرفته و از سوی دیگر با توجه به اختلاف دیدگاه عالمان مسلمان در مسئله خلافت بعد از رسول الله(ص)، تعابیر مفسران در ذیل این آیه متفاوت گشته است. از این رو پژوهش حاضر قصد دارد با اشاره به اختلاف آراء ادبی مطرح در آیه شریفه از جهت؛ واژه شناسی، اِعراب و نکات بلاغی، نمود این اختلاف آراء را در ایجاد معانی متفاوت از آیه با بررسی کتب تفسیری  از قدما و معاصرین، دنبال کند و سپس با ارائه تحلیل ادبی مناسب با ظاهر آیه و متناسب با معارف نورانی آیات و روایات، روشن سازد که آیه شریفه را می‌توان از جمله آیاتی دانست که به معرفی خلیفه رسول الله با اشاره به اوصاف الهی منحصر در او می­پردازد.

 

واژه‌های کلیدی: آیات ولایی،یتلوه، شاهد منه، وصی پیامبر.

 

1. مقدمه

از سده‌های نخستین حیات جامعه اسلامی تا عصر حاضر،اختلاف برداشت‌ها از آیات الهی قرآن امری رایج در میان مسلمانان بوده است. علت این در یافت‌های متفاوت از آیات الهی را در عوامل گوناگونی ‌می‌توان جستجو نمود،از جمله؛ اختلاف در مبانی وقواعد علومی که در فهم قرآن بکار گرفته می‌شود، همچون اختلاف در اسباب نزول، آیات محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، اختلاف قرائت‌ها و غیره. در این میان با توجه به جایگاه ویژه علوم ادب عرب در فهم آیات الهی، اختلاف آراءدر علوم ادبی را می‌توان یکی از اثرگذارترین این موارد دانست به گونه­ایی که اختلاف در وجوه متعدد ادبی چون: لغت، صرف، نحو، بلاغت و... نقش مهمی را در ایجاد معانی متفاوت از آیات الهی و در نتیجه برداشت‌های مختلف در عرصه‌های گوناگون فقهی،کلامی، اخلاقی و... ایفا می‌کند.

با توجه به این مقدمه و نیز توجه به این نکته که استناد به آیات قرآن به عنوان مهم‌ترین منبع مورد اعتماد مسلمانان همواره برجسته‌ترین دلیل در اثبات آراء فرق مختلف بوده است؛ این سوال مطرح خواهد شد که اختلاف آراء ادبی در آیات الهی تا چه اندازه می‌تواند وسیله اثبات آراء متفاوت و پیش فرض‌های اعتقادی مفسران باشد، لذا از جمله مسائل قابل پژوهش در مواجهه با آراءگوناگون ادبی در آیات الهی توجه به تاثیر این آراءدر ایجاد تفسیرهای متفاوت و اثبات باورهای مکتبی مفسران است.

براین اساس از آنجا که مسئله ولایت و جانشینی الهی از جمله مسائل مهم مورد مناقشه در جامعه اسلامی است، بررسی اختلاف آراءادبی در آیات ولایی[3] و توجه به بازتاب این اختلاف آراءدر ایجاد پندارهای متفاوت تفسیری اهمیت ویژه می‌یابد.

لازم به ذکر است شیعیان به عنوان تنها فرقه­ایی که ولایت و امامت را از مهم‌ترین ارکان دین و شاخصه مذهب خویش برمی شمرند (ر.ک: ابن بابویه، بی تا، ص93 ؛ مفید، 1414، ص39 ؛ مظفر، بی تا، ص 65 – 66) معتقدند خلافت امری الهی و در محدوده‌ افعال الهی است. (ر.ک: علامه حلی، 1417، ص175 ؛ ابن میثم بحرانی، 1406، ص181) یعنی انتصاب به این مقام بدست خدای متعال است. علاوه براین از دیدگاه شیعیان، امام،خلیفه رسول الله است. از این رو باید در تمام اوصاف و مقامات الهی پیامبر (البته غیر از مقام نبوت) همچون علم، حکمت، عصمت و... جانشین او بوده و از نظر وجودی نزدیک‌ترین فرد به پیامبر باشد و چنین فردی تنها از طریق نص شناخته می‌شود. (علامه حلی، 1407، ص168-170 ؛ ابن میثم بحرانی، 1406، ص181 ؛ مظفر، بی تا، ص56 )

آیه 17سوره مبارکه هود به سبب عبارت آغازین آن یعنی عبارت شریفه «أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَه مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» ازجمله آیات ولایی است[4] که در اثبات اوصاف الهی و مراتب نورانی منحصر در وصی پیامبر همچون شاهد و تالی رسول بودن، جامع مقامات و اوصاف پیامبر و نیز ارتباط وجودی نزدیک وی با رسول الله می‌توان به آن استناد جست. ازاین رو مقاله حاضر قصد دارد تا باتوجه به نکات ادبی موجود در عبارت شریفه، دلالت آن به موارد مذکور را روشن سازد.

 

2. بررسی اختلاف آراء ادبی در آیه

آیه شریفه مذکور[5] از جهت واژه شناسی و نکات اعرابی مورد تحلیل‌های مختلف ادبی مفسران واقع شده وبراساس آن تعابیر متفاوتی در تفسیر آیه ارائه شده است که می‌توان محور این اختلاف آراءرا اختلاف نظر مفسران در تبین مراد از «شاهدٌ منه» دانست. در واقع بنا بر معانی ارائه شده از واژه «شاهد» در آیه، در معنای واژه «یَتلُوه»، مرجع ضمیرمنصوبی متصل به آن، مرجع ضمیر «مِنه» و نوع حرف جر «مِن» اختلاف شده است که به این موارد اشاره می‌شود.

 

2-1. اختلاف در واژه «یَتلوُه» و بازتاب آن در معنای «شاهِدٌ مِنه»

در خصوص این واژه دو احتمال مطرح شده است:

1- اول آنکه «یَتْلُوا» فعل مضارع از مصدر «تُلُوٌّ» به معنای «یَتبَعُ» باشد (ر.ک: زمخشری، 1407، ج2، ص385 ؛ نظام الدین نیشابوری، 1416، ج4، ص11 ؛ ابن جزی غرناطی، 1416، ج1، ص368 ؛ طباطبائی، 1417، ج10، ص185 ؛ کاشفی، 1369، ج1، ص475 ؛ محلی و سیوطی، 1416،ج1،ص226  ؛ ابن عاشور، بی تا،ج11، ص225) در این صورت سخن از شاهدی است که تبعیت می‌کند و تالی است.

2- احتمال دوم آنکه فعل «یَتْلُو» از مصدر «تلِاوَة» به معنای قرائت باشد یعنی شاهدی که قرائت می‌کند. (ر.ک: مقاتل بن سلیمان، 1423، ج2، ص276 ؛ فراء، بی تا، ج2، ص6؛ سمرقندی، بی تا، ج2، ص142؛ میبدی، 1371، ج4، ص366 ؛ ثعالبی، 1418، ج3، ص277)

رجوع به کتب لغت روشن می‌سازد که برای فعل تَلا - یَتلُو هردو مصدر تُلُوّا و تِلاوَه  ذکر شده است (ر.ک: ابن منظور، 1414، ج14، ص102؛ راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص167؛ فیروزآبادی، 1424، ص1265) اما علمای لغت اصل در معنای این واژه را متابعت دانسته‌اند (مصطفوی، 1360، ج‏1، ص393) چنانکه ابن فارس اصل در معنای «تلو» را اتباع دانسته و می‌گوید: «و مِنهُ تِلاوَة القُرآنِ لأنّهُ یُتبَعُ آیَةُ بَعدَ آیَة» (ابن فارس، 1404، ج1، ص351) و صاحب مفردات با ذکر معنای «تبعه» برای واژه «تلاه» می‌گوید: «متابعت گاهى به جسم و یا پیروى در حکم است که در این صورت مصدر آن تُلُوٌّ و تُلْوٌ میآید و گاهى با خواندن و با تدبّر معنى است و مصدر آن تلاوة است». (راغب، 1412، ج1، ص167)

با توجه به این معنا وی تِلاوَت را خاص تراز قرائت می‌داند، بدین معنا که هر تلاوتی قرائت است، ولی هر قرائتی تلاوت نیست. تلاوت، مخصوص کتب مُنزِل ازسوی خداوند است که پیروی از آن واجب است. (همان جا)

در قاموس قرآن نیزگفته شده است: «خواندن آیات خدا و تدبّر در آن را از آن جهت تلاوة گویند که متابعت از آن‌هاست وشخص قاری گویا در پی کلمات و معانی می‌رود». (قرشی، 1371، ج2، ص278)

به این ترتیب «یَتلُوُ» درآیه شریفه از لحاظ لغت هم می‌تواند به معنای تِلاوَه یعنی تبعیت از آیات الهی باشد وهم به معنای تبعیت از شخص لذا برای روشن شدن معنای مورد نظرلازم است تا معنای واژه را در بافت خود آیه دنبال کرده از قرائن خود آیه بهره گرفت. از جمله معیّن شدن مرجع ضمیر متصل مفعولی در «یَتلوُه» که در ادامه به آن اشاره می‌شود.

 

 

 

2-2. اختلاف درنکات اعرابی و بازتاب آن در تفسیر آیه

در ترکیب آیه شریفه، بیشترین اختلاف آراءمربوط به تعیین مرجع ضمایر در «یتلوه»، «منه» و کاربرد حرف جر «مِن»است که به این موارد اشاره می‌شود:[6]

 

2-2-1. اختلاف در مرجع ضمیرمتصل در «یَتلوُه»

به تبع اختلاف در معنای واژه «یَتلوُه» مرجع ضمیر متصل منصوبی به آن نیز محل اختلاف نظر مفسران است، چنانکه:

الف) گروهی از مفسران مرجع این ضمیر را «بیّنه» دانسته‌اند (مقاتل بن سلیمان، 1423ق، ج2، ص276، فراء، بی تا، ج2، ص6 ؛ سمرقندی، بی تا، ج2، ص142؛ طبری، 1412ق،ج12، ص12؛ میبدی، 1371، ج4، ص366، محلی و سیوطی، 1418، ج1، ص226) و درمورد این اشکال که «بینه» دارای تای تانیث است و نمی تواند مرجع ضمیر مذکر قرارگیرد چنین پاسخ داده‌اند که «بینه» صیغه‌ مبالغه و «ها» درآن دلالت بر مبالغه دارد نه تانیث (ر.ک: ابن عطیه اندلسی، 1422، ج3، ص157) از این رو مفسران مراداز «بیّنه» را قرآن (ر.ک: طوسی، بی تا، ج5، ص460 ؛ طبرسی، 1372، ج5، ص226؛ ثعالبی، 1418، ج3، ص277 ؛ محلی و سیوطی، 1418، ج1، ص226)

یا همچون نحاس، بیان و برهان دانسته‌اند (نحاس، 1421، ج‏2، ص163؛ نیز ر.ک: میبدی، 1371، ج4، ص366 ؛ فخر رازی،1420، ج17، ص329؛ نظام الدین نیشابوری، 1416، ج4، ص11؛ ابن جزی غرناطی، 1416، ج1، ص367؛ کاشفی،1369، ج1، ص475 ؛ دروزه، 1383، ج3، ص516). علامه‌ طباطبائی نیزبر همین مبنا «بیّنه» را به نور و دلیل معنا می‌کند (طباطبائی، 1417، ج10، ص185).

به اعتبار این نظر، دو تفسیر در واژه «یَتلوُه» ارائه شده است: برخی بر این باورند که «یَتلوُه» یعنی تلاوت می‌کند آن «بینه» یعنی قرآن را (ر.ک: مقاتل بن سلیمان، 1423، ج2، ص276 ؛ فراء، بی تا، ج2، ص6 ؛ سمرقندی، بی تا، ج2، ص142؛ میبدی، 1371، ج4، ص366) و برخی دیگر چون فخر رازی گفته‌اند «یَتلوُه» یعنی دنبال می‌کند آن «بینه» یعنی بیان یا برهان را (ر.ک: فخر رازی،1420، ج17، ص329 ؛ زمخشری، 1407، ج2 ، ص385؛ ابن جزی غرناطی، 1416، ج1، ص368 ؛ دروزه، 1383، ج3، ص516 ؛ طباطبائی، 1417، ج10، ص185) بدین ترتیب بنابراین رای واژه‌ی «یَتلوُه» به هر دو معنای تلاوت ویا متابعت تفسیر شده است.

احتمال دیگر در مرجع ضمیر «یَتلوُه»، «مَن» موصول در ابتدای آیه است (ر.ک: طبرسی، 1372، ج5 ، ص227؛ عکبری، بی تا، ج1، ص 199؛ ابن عطیه اندلسی، 1422، ج3، ص158؛ ابوالمکارم حسنی، 1381، ص252) در این صورت «یَتلوُه» تنها به معنای تبعیت کردن خواهد بود، یعنی تبعیت می‌کند کسی را که بر« بینه» است، و مراد از« بینه» می‌تواند نور و یادلیل روشن باشد.[7]

 

2-2-2. اختلاف در مرجع ضمیر متصل در «مِنهُ»

مفسران در تعیین مرجع ضمیر «منه» نیز آراء متفاوتی بیان کرده‌اند، چنانکه:

گروهی از مفسران ضمیر در «مِنه» را به مَن بازگردانده آیه را چنین معنا می‌کنند: «وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ منه ای: لسان محمد صلّى اللّه علیه و سلّم».[8] بنابر این نظر، مراد از شاهد زبان پیامبر است که بینه را تلاوت می‌کند، در واقع مِن جاره در «منه» معنای جزئیت می دهد.

برخی دیگر مرجع هر دو ضمیر در «یَتلوُه» و «مِنهُ» را «بَیِنه» می‌دانند، بر این اساس آیه اینگونه معنا خواهد شد تبعیت می‌کند آن «بینه» را که قرآن است شاهدی ازآن «بینه» (ر.ک: زمخشری، 1407، ج2، ص385؛ بغوی، 1420، ج2، ص443 ؛ ابن عطیه اندلسی، 1422، ج3، ص158)

 آلوسی در تفسیر این وجه می‌گوید مراد از شاهد نظم و بلاغت قرآن است که تابع و تایید کننده‌ی قرآن و دلیل اعجاز آن است. (آلوسی، 1415، ج 6، ص 228 ؛ نیز ر.ک: بغدادی، 1425، ج2، ص478 ) در این حالت نیز «مِن» جزئیه است.

گروهی دیگر از مفسران بر این باورند ضمیر در «مِنهُ» به «رب» باز می­گردد. یعنی شاهدی که از جانب خدا است. در این تعبیر حرف جر «مِن» ابتدائیه خواهد بود. در تفسیر این وجه اقوال مختلف ارائه شده است:

الف - برخی چون فخر رازی (1420، ج 17، ص329 ) و ابوحیان اندلسی(1420، ج6، ص135) آیه را چنین معنا می‌کنند: شاهدی ازجانب خدا آن بینه را تبعیت می‌کند با این تفسیر که بینه برهان و یا دلیل عقلی است که صحت دین حق به وسیله آن شناخته می‌شود و مراد از شاهد قرآن است. (ر.ک: زمخشری، 1407، ج2، ص385؛ نظام الدین نیسابوری، 1416، ج 4، ص 11؛ ابن جزی غرناطی، 1416، ج 1، ص368؛ کاشفی، 1369، ص4751)

ب - ثعالبی می‌گوید: «شاهدی از جانب خدا که مراد انجیل یا اعجاز قرآن است آن بینه را که قرآن است تبعیت می‌کند». (ثعالبی، 1418، ج 3، ص 277 ؛ بلاغی، 1386، ج 3، ص176)

ج - گروهی دیگر از مفسران همچون فراء (بی تا، ج2، ص6) بنا بر این نظر که مرجع مِنهُ خدای تعالی باشد، آیه را چنین معنا می‌کنند: «شاهدی ازجانب خدا که همان جبرئیل است آن بینه را که قرآن است تلاوت می‌کند». (رک: مقاتل بن سلیمان، 1423، ج2، ص276؛ سمرقندی، بی تا، ج2، ص142؛ طبری، 1412، ج12، ص12 ؛ ابن کثیر، 1419، ج4، ص220)

د - علامه طباطبائی آیه را چنین معنا می‌کند: «بینه نور و دلیل روشن است و مراد از شاهد کسی است که ازجانب خدا بینه را پیروی می‌کند». (طباطبائی، 1417، ج10، ص185)

هـ - در نهایت گروهی از مفسران شیعی مرجع «مِنه» را «مَن» دانسته آیه را چنین معنا می‌کنند: شاهدی از رسول او را تبعیت می‌کند و مراد از شاهد فردی است که ارتباط نزدیک با رسول خدا دارد تا آنجا که می‌توان گفت از خود اوست. (ر.ک: شیبانی، 1413، ج3، ص76 ؛ ابوالمحاسن جرجانی، 1377، ج4، ص228؛ طباطبائی، 1417،  ج10، ص185؛  حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363، ج6، ص40؛ نجفی، 1398، ج7، ص249؛ مغنیه، 1424، ج4، ص218؛ طیب، 1378، ج7، ص24 ؛ صادقی، 1419، ج1، ص223)

صاحب تفسیر «روان جاوید» با پذیرفتن این وجه می‌گوید: «بنابراین کلمه «مِن» در «مِنه» یا بیانیّه است یعنى شاهد از جنس پیغمبر و متّصف به صفات اوست یا تبعیضیّه است یعنى جزء او و به منزله نفس اوست». (ثقفی تهرانی، 1398، ج3، ص71)

مفسرانی که این نظر را برگزیده‌اند با استناد به روایات بسیار مراد از شاهد را امیرمومنان می‌دانند و آیه را از جمله آیات ولایی اثبات کننده‌ی اوصاف منحصر به فرد او می‌شمرند.[9]

بدین ترتیب مفسران با برگزیدن احتمالات مختلف در مرجع ضمایر پندارهای متفاوتی را در تفسیر آیه ارائه نموده‌اند اما از آنجا که در میان مفسران، محمد بن جریر طبری بعد از بیان آراء متفاوت در ذیل آیه شریفه سعی نموده است تا از میان احتمالات مطرح رای صحیح از دیدگاه خود را با دلیل ادبی همراه سازد، از این رو قبل از بررسی احتمالات مطرح شده به بررسی دیدگاه طبری و دلیل ادبی مورد استناد او می‌پردازیم.

 

2-2-2-1. رأی منتخب طبری و دلیل او

طبری معتقد است از میان اقوال مختلف، این احتمال که ضمیر در «مِنه» به خدای متعال بازگردد و مراد از شاهد جبریل باشد بر آرای دیگر ترجیح دارد به این دلیل که در ادامه‌ی آیه فرموده است: «و مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً». به عقیده‌ وی این فراز از آیه نشان می‌دهد که مراد از شاهد نمی‌تواند لسان نبی، خود نبی، انجیل، علیو... باشد، زیرا «کتاب موسی» در حقیقت به ضمیر منصوبی در «یَتلوُه» عطف شده وآیه در اصل اینگونه بوده است «و یَتلُو القُرآنَ شاهدٌ مِن اللهِ، وَ مِن قَبلِ القُرآنِ یَتلُو کِتابَ مُوسَى» یعنی شاهدی از جانب خدا قرآن را تلاوت می‌کند و قبل از قرآن،کتاب موسی را تلاوت می‌کرد. با این معنا مراد از شاهد در آیه تنها جبرئیل خواهد بود که تلاوت کننده کتب آسمانی بر پیامبران است. (ر.ک: طبری، 1412، ج12، ص12)

بدین ترتیب تعبیری که او از آیه ارائه می‌دهد با قرائت کتاب با نصب متناسب خواهد بود. طبری که متوجه این اشکال شده و اجماع قراء بر قرائت کتاب بر رفع را نیز قبول دارد در پاسخ  به این اشکال می‌گوید: «مرفوع شدن کتاب به آن دلیل است که در ابتدا خبر دهد کتاب موسی قبل از قرآن نازل شده است اما مراد، همان معنای گفته شده است که از دلالت کلام بدست می‌آید». (همان جا)

توجیه طبری شبیه قول ابن انباری است که «کتاب موسی» را مفعول در معنی می‌داند و معتقد است کتاب رفع داده شده است، اما مفعول است به خاطر کلمه‌ی مضمر بعدش بدین ترتیب که: «و مِن قَبلِهِ کتابُ مُوسَى کذَاک، أی: تَلاهُ جِبرِیلُ أَیضاً» (ر.ک: ابن جوزی، 1422، ج2، ص364)

2-2-2-2. رد نظر طبری

چنانکه ملاحظه می‌شود استدلال طبری بر این اساس استوار است که اولا واژه «یَتلُوه» از مصدر تلاوه باشد، دوماً ضمیر متصل به آن به «بینه» به معنای قرآن بازگردد و سوم آنکه «کتاب موسی» مفعول در معنی باشد، حال آنکه از جهت لغوی همان گونه که اشاره شد  مصدر «تلاوه» تنها احتمال مطرح در «یتلو» نیست و این واژه می تواند از مصدر «تُلو» باشد، چنانکه مفسران بسیاری این احتمال را برگزیده یا به عنوان یکی از دو احتمال به آن اشاره کرده‌اند. همچنین در مرجع ضمایر «یَتلوُه» و «مِن قَبلِهِ» نیز اختلاف است.

علاوبر این در عبارت «مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى» پذیرفتن اعراب کلام به صورت مرفوع اما برداشت معنای دیگر از آن صحیح نبوده و مخالف  اصل ادبی است که ادیبانی چون فراء به آن اشاره دارند. به این بیان که معنا و اعراب باید هماهنگ و هم سو باهم باشد؛ فراء در این زمینه می گوید: «کُلُّ مَسألةٍ وَافِقُ إِعرَابُها مَعنَاهَا، وَ مَعنَاهَا إِعرَابُها، فَهُوَ الصَحِیحُ».[10]

 لذا می­توان گفت احتمال متناسب باظاهر کلام در این عبارت ازآیه آن است که یا جمله مستانفه و متشکل از خبر مقدم و مبتدا موخر باشد،[11] بدین معنا که و قبل از او (پیامبر یا قرآن) کتاب موسی بوده است.[12]

یا بنا به اعتقاد گروهی دیگر واو عاطفه و «کتاب» عطف بر «شاهد» یعنی فاعل «یَتلوُه» شده و «من قبله» نیز متعلق به «بینه» باشد. (زمخشری، 1407، ج2، ص 385 ؛ عکبری، بی تا، ج1، ص199)[13]یعنی و پیش ازآن، کتاب موسی پیرو و تابع آن بینه بوده است.[14]

بدین ترتیب همانگونه که با بررسی اختلاف آراء مفسران در ذیل آیه شریفه ملاحظه شد، بر این اساس که مراد از شاهد در آیه شریفه تورات، انجیل، جبرئیل، ملائکه و یا وصی رسول خدا باشد، معنای واژه یَتلوُه، مرجع ضمایر، نوع حرف جر «مِن»  نیز متناسب با آن تغییر می‌کند. از این رو اختلاف دیدگاه مفسران در تبین مراد از «شاهد منه» در آیه شریفه را می‌توان از عوامل محوری بروز اختلاف آراءادبی  و نمود آن به صورت احتمالات ادبی مختلف درآیه شریفه دانست.

 

3. بررسی آراء و تعیین رأی ادبی مقبول

برای دست یافتن به احتمال ادبی درست در میان آراء، لازم است بدون اینکه در ابتدا شاهد را معنا کرده سپس آیه را بر آن منطبق سازیم، به بررسی ادبی آیه بپردازیم. با این نگاه در بررسی آیه روشن می‌شود که در سه واژه «من ربه»، «یتلوه» و «منه» سه ضمیر متصل (مجروری و منصوبی) وجود دارد. مرجع ضمیر اول در آیه روشن و درآن اختلافی نیست که به «مَن» باز می‌گردد یعنی کسی که بر بینه­ای از جانب رب خویش است.

اما در دو ضمیر دیگر یعنی «یتلوه» و «منه» سه واژه‌ «مَن»، «بینه» و «رب» به عنوان مرجع ذکر شده و احتمالات متفاوتی بر این اساس شکل گرفته است، در حالی که در چنین مواردی که ضمیر اول به مرجع معینی باز می‌گردد، اصل آن است که در صورت عدم وجود مانع و درست بودن معنا، ضمایر بعدی نیز به همان مرجع اول بازگردد تا مخاطب در دریافت معنای مورد نظر دچار سردر گمی نشده و کلام از تعقیید و پیچیدگی  پیراسته باشد.

چنانکه زمخشری در ذیل آیه: «أَنِ اقْذِفیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِل» (طه: 39) بر این باوراست که: «همه ضمایر (متصل منصوبی) در آیه به حضرت موسی برمی گردد چرا که تفرق ضمایر، سبب می‌شود نظم قرآن که ما در اعجاز قرآن و قانونی است که به آن تحدی نموده است تنافر پیدا کند، در حالی که مراعات این قانون بر مفسر از اعم واجبات است». (زمخشری، 1407، ج3، ص63)

در آیه شریفه نیزلحاظ کردن حالت‌های متفاوت با نظم و اعجاز قرآن مخالفت دارد به ویژه آنکه به گفته علامه طباطبائی احتمالات قابل فرض در الفاظ و ضمایر این آیه امر عجیبى است چراکه اگر احتمالات مربوط به الفاظ آن را در احتمالات مربوط به ضمایر آن ضرب کنیم، حاصل ضرب، هزاران احتمال مى‏شود. (طباطبائی، 1417، ج10، ص187) لذا از میان حالات مطرح شده این احتمال که مرجع ضمایر بعدی نیز همان مرجع اول یعنی «مَن» باشد بر سایر احتمالات ترجیح دارد و با سیاق آیه نیز سازگارتر است.[15]

 

3-1. معنای آیه بنا بر رای ادبی مقبول

با بازگرداندن ضمیر «یَتلُوُه» به مرجع اول یعنی «مَن» روشن می‌شود که «یَتلُوُه» باید به معنای پیروی و دنبال نمودن از شخص باشد نه تلاوت پس مراد از شاهد نمی‌تواند لسان نبی و یا جبرئیل به عنوان تلاوت کننده وحی باشد.

و آنگاه که ضمیر در «مِنه» را نیز به «مَن» برگردانیم معنای آیه چنین خواهد شد: «و شاهدی او را (کسی را که بر بینه است)، تبعیت می‌کند که از خود اوست». از این رو روشن می‌شود «مِن» جاره یا بیان کننده جنس است و یا تبعیضیه که در هر دو صورت  مراد از شاهد قرآن یا نظم و اعجازآن، تورات، انجیل، جبرئیل و یا فرشتگان نمی‌تواند باشد.

براین اساس مراد از شاهد کسی است که با شخصی که در ابتدای آیه به آن اشاره شده است، ارتباط نزدیک وجودی دارد تا آنجا که جزء او و یا نفس او شمرده می‌شود و این معنا تنها با نظر آن دسته از مفسرانی که مراد از آیه را وصی رسول الله می‌دانند منطبق خواهد بود.

از سوی دیگر نکات بلاغی موجود در آیه شریفه نیز این رای را تایید و تقویت کرده روشن می سازدکه آیه به مقام خلافت الهی که شیعه در مورد وصی رسول الله ثابت می‌داند دلالت دارد. در ادامه  به برخی از این نکات بلاغی اشاره می‌شود:

 

3-2. نکات بلاغی تأیید کننده رای ادبی مقبول 

در آیه شریفه عبارت «افمن کان عَلى‏ بَیِّنَةٍ» مقید به قید «مِنْ رَبِّه» شده است؛ کاربرد عام قیود در علوم بلاغی توضیح نسبت کلامی در جمله است و این توضیح در آیه شریفه ازآنجا که  «من ربه» در جایگاه نعت «بینه» قرار دارد (ر.ک: صافی، 1418، ج12، ص236 ؛ درویش، 1415، ج4،ص329) بازگوکننده اختصاص خواهد بود،[16] لذا معلوم می‌گردد که مراد از «مَن» تنها کسی می‌تواند باشدکه دارای بینه ایی منحصرا از جانب خدا است.

از این رو می‌توان دریافت چنین کسی دارای مقام و موهبتی الهی است نه اکتسابی و این مقام بر حقانیت وجودی و صفت ذاتی وی اشاره دارد.[17] بدین سبب می‌توان آن مقام را مختص انبیاء و رسولان الهی و اوصیاء ایشان دانست، چنانکه در آیات الهی نیز تائید این معنا دیده می‌شود. به عنوان نمونه در همین سوره مبارکه (هود) از زبان پیامبرانی چون نوح،صالح وهود با تکرار آیه: «قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی»[18]به این معنا اشاره شده است و در سوره انعام خطاب به پیامبر می‌فرماید: «قُلْ إِنىّ‏ِ عَلىَ‏ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبىّ» (الانعام: 57)

    از این رو این فرد نمی‌تواند بنا بر قول برخی از مفسران (مانند: زمخشری، 1407، ج2، ص385؛ نظام الدین نیسابوری، 1416، ج4، ص11؛ ابن عاشور، بی تا، ج11، ص224) مومنان و عالمان اهل کتاب همچون ورقه بن نوفل، دحیه الکلبی و عبدالله بن سلام و... که دارای علم اکتسابی‌ هستند، باشد. بلکه همان گونه که بسیاری از مفسران نیز اشاره می‌کنند ابتدای آیه تنها می تواند بر رسول خدا(ص) منطبق باشد (ر.ک: مقاتل بن سلیمان، 1423، ج2، ص276؛ فراء، بی تا، ج2، ص6 ؛ سمرقندی، بی تا، ج2، ص142 ؛ طوسی، بی تا، ج5، ص 460 ؛ ثعلبی، 1422، ج5، ص161؛ طبرسی، 1372، ج5، ص226)

از سوی دیگر فعل مضارع «یَتلوُه» درآیه شریفه در مقام مدح است و دلالت بر استمرار دارد،[19] یعنی شاهدی که همواره از او تبعیت و پیروی می‌کند، از اطلاق عبارت نیز روشن می‌شود که تبعیت و تالی بودن این شاهد در تمام مراتب است. همچنان که لفظ مِنهُ در «شاهد منه» نیز موید این معناست.[20]

بنابراین می‌توان گفت آن شاهد همواره و در همه مراتب وجودی و شئون معنوی پیامبرهمچون موهبت غیر اکتسابی که درابتدای آیه به آن اشاره شده است نیز تالی اوست  یعنی او نیز به تبعیت از رسول وبعد از او از جانب پروردگار بر بینه خواهدبود.

با توجه به این نکات وقتی که ابتدای آیه را به رسول الله منطبق بدانیم مراد از شاهد در آیه تنها می‌تواند خلیفه‌ رسول الله  باشد چرا که خلیفه زمانی می‌تواند در وصف خلافت کامل و تمام باشد که همواره و در تمام اوصاف از مستخلف عنه خویش  نیابت کند[21] و طبق آیه شریفه «شاهد منه» کسی است که تبعیت همیشگی و همه جانبه از پیامبر دارد تاآنجا که به مقام شهود رسیده و نفس پیامبر محسوب می‌شود از این رو می‌تواند در تمام اوصاف الهی او چون علم، حکمت، عصمت و... جانشین پیامبر بوده همچون او بر بینه‌ای از جانب پروردگار باشد.

حال اگر در تعیین این تالی و شاهد اختلاف شود لفظ «منه» در ادامه آیه که در جایگاه صفت برای «شاهدٌ» قرار گرفته (ر.ک: صافی، 1418، ج‏12، ص237 ؛ درویش، 1415، ج‏4، ص329) قرینه‌ای است تا روشن سازد که این فرد تنها می تواند همان کسی باشد که ارتباط ذاتی و معنوی نزدیک با رسول الله دارد تا آنجا که «منه» یعنی «از او» و «نفس او» خوانده می‌شود، لذا باید دید در لسان آیات و روایات از چه کسی با این عنوان یاد شده است.

 

3-3. تطبیق «شاهدٌ منه» در آیات و روایات بر وجود وصی رسول الله(ص)

در آیات الهی همانند این تعبیررا می‌توان در آیه مباهله یافت: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل» (آل عمران: 61)

     در روایات متعددی از فریقین تصریح شده است که منظور از «انفسنا» در آیه شریفه، امام علی(ع) است چنانکه سید ابن طاووس درکتاب «الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف» پنچ روایات را از منابع مورد وثوق اهل سنت که به این مطلب صراحت دارند ذکر نموده است (ر.ک: سید بن طاووس، 1400، ص42-46) و هاشم بحرانی در کتاب «غایة المرام» نوزده حدیث از طرق اعیان علمای عامه و پانزده حدیث از طرق خاصه در این باره جمع آوری کرده  است. (ر.ک: بحرانی، بی تا، ج3 ، ص212-230)

علاوه بر این، شواهد متعدد روایی دیگریی نیز از فریقین وجود دارد که رسول الله(ص) بارها امام علی(ع) را با لفظ «مِنّی» در عبارت‌های مختلف یاد  می‌کردند، همچون:  «عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِی» و یا «انّ عَلیَاً مِنِّی و اَنَا مِنک» و «انتَ مِنِّی و اَنَا مِنکَ» (ر.ک: احمد بن حنبل، بی تا، ج1، ص108 و ج4، ص438 و ج6، ص68  و ص432 ؛ بخاری، 1401، ج4، ص207 و ج5، ص85  و ص 168؛ مسلم، بی تا، ج7، ص120؛ ترمذی، 1403، ج5، ص296؛ نسائی، بی تا، ص 15؛  حاکم نیسابوری، بی تا، ج3، ص111؛ ابن بابویه، 1400، ص 8 و ص89  ؛ علامه حلی، 1407، ص218 – 219 ؛ هیثم، 1408، ج9، ص128).[22]

از میان این روایات اکتفا می‌کنیم به ذکر روایتی که اهل تسنن در ذیل سوره برائت به آن اشاره نموده‌اند چنانکه ثعالبی در تفسیر خویش (ثعالبی، 1418، ج3، ص162) و سیوطی در «درّ المنثور» (سیوطی، 1404، ج3، ص211) از طرق مختلف روایاتی را بیان می‌دارند بدین مضمون:

وقتى ده آیه از آیات سوره برائت نازل شد، رسول خدا(ص) ابا بکر را خواست و فرمود تا آن را بر اهل مکه قرائت کند، اما بعد علی(ع) را به دنبال او فرستاد و فرمود: خود را به ابابکر برسان و هر جا به او برخوردى، آیات را از او بگیر. ابابکر برگشت و عرض کرد: یا رسول اللَّه! آیا در باره من چیزى نازل شده است؟ پیامبرفرمودند: نه، و لیکن جبرئیل نزد من آمد وگفت: «لَنْ یُؤَدِّیَ عَنْکَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْک‏».‏

به این ترتیب درآیات و روایات مصداق تعبیر «مِنه» در آیه تعیین شده است لذا امیرمومنان را باید همان کسی دانست که در تمام مراتب تالی رسول الله بوده و به تبعیت ازایشان، همانند او از جانب خدا بر بینه بوده و دارای این مقام الهی است.

چنانکه امیرمومنان(ع) خود از این مقام خبرداده و فرمودند: «إِنِّی لَعَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی بَیَّنَهَا لِنَبِیِّهِ g فَبَیَّنَهَا إِلَیَّ وَ إِنِّی لَعَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً»[23](ر.ک: ابن بابویه، 1400، ص407؛ حاکم حسکانی، 1411، ج‏1، ص361 ؛ دیلمی، 1412، ج2، ص307 ؛ مجلسی، 1404، ج32، ص615)

من بر دلیلى روشن هستم از جانب پروردگارم که براى پیغمبرش بیان کرده و او براى من بیان نموده است، من بر راه روشنى می‌روم که آن را قدم به قدم می‌شناسم.

بدین ترتیب آیه شریفه را باید از آیات ولایی دانست که با ذکر اوصاف شاهد، تالی بودن در همه مراتب و نفس رسول الله بودن معرف وصی و جانشین پیامبر گرامی است. از این روست که امیر مومنان آیه شریفه را از برترین مناقبی بر می­شمرند که درآیات الهی درباره ایشان نازل شده است.

چنانکه سلیم ابن قیس مى‏گوید: «مردى خدمت امیر المؤمنین (ع) آمد و در حالى که من هم مى‏شنیدم عرض کرد: یا امیرالمؤمنین بالاترین منقبت خود را به من خبر بده. فرمود: آنچه خدا در کتابش درباره من  نازل کرده است. عرض کرد: خدا درباره تو چه نازل کرده است؟ فرمود: کلام او: «أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ»، من شاهد نسبت به پیامبر هستم و کلام خدا: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» مرا قصد کرده است. سپس حضرت هر آیه‏اى که خداوند درباره او نازل کرده بود ذکر فرمود». (سلیم ابن قیس، 1405، ص903)

 

نتیجه­گیری

1-       رجوع به کتب لغت روشن می‌سازد که برای فعل «تَلا- یَتلُو» هر دو مصدر «تُلُوّ» و «تِلاوَه» ذکر شده است. بنابراین «یَتلُوُه» درآیه شریفه از لحاظ لغت هم می‌تواند به معنای تبعیت از آیات الهی و تلاوت آن باشد و هم به تبعیت از شخص معنا شود و برای روشن شدن معنای مورد نظرلازم است تا معنای واژه را به مدد قرائن موجود در آیه روشن نمود. از جمله این قرائن، تعیین مرجع ضمیر درفعل «یتلوه» است.

2-     در سه واژه «مِن ربه»، «یتلوه» و «منه» سه ضمیر متصل (نصبی - جری) وجود دارد. در مرجع ضمیر اول که واژه «مَن» است، اختلافی نیست اما در دو ضمیر دیگر سه واژه‌ «مَن»، «بینه» و یا «رب» به عنوان مرجع مطرح شده و پندارهای متفاوت تفسیری در آیه پدید آمده است.

3-      در چنین مواردی که ضمیر اول به مرجع معینی باز می‌گردد اصل آنست که در صورت عدم وجود مانع و درست بودن معنا ضمایر بعدی نیزبه همان مرجع اول باز گردد تا مخاطب در دریافت معنای مورد نظر دچار سردر گمی نشده وکلام از تعقیید و پیچیدگی پیراسته باشد. 

4-     با بازگرداندن ضمیر «یَتلُوُه» و «مِنه» به مرجع اول یعنی «مَن» روشن می‌شود که «یَتلُوُه» باید به معنای تبعیت کردن باشد نه تلاوت پس مراد از شاهد نمی‌تواند لسان نبی و یا جبرئیل به عنوان تلاوت کننده وحی باشد، بلکه «یتلوه» به فردی به عنوان تالی رسول اشاره دارد و نیز روشن می‌شود مراد از «مِنه» شاهدی است که ارتباط ذاتی و معنوی نزدیک با رسول داشته تا آنجا که «از او» و یا «نفس او» خوانده می‌شود لذا مراد از «شاهد» قرآن یا نظم و اعجازآن، تورات، انجیل، جبرئیل و فرشتگان نمی‌تواند باشد.

5-     با بررسی نکات بلاغی همچون دلالت  قید «مِن ربه» در عبارت «افمن کان علی بینه من ربه» و قید «مِنه» در «شاهد مِنه» بر اختصاص و دلالت فعل مضارع «یتلوه» بر استمرار و نیز اطلاق آن می‌توان نتیجه گرفت که آیه شریفه تنها به کسی می تواند اشاره داشته باشد که همواره، به طور دائم و در همه مراتب از پیامبر تبعیت می‌نماید تا آنجا که از پیامبر شمرده شده، به مقام شهود رسیده است و چنین اوصافی تنها با مقام ولایت و خلافت الهی که شیعیان در مورد ولی و وصی رسول الله ثابت می‌دانند، منطبق خواهد بود. رجوع به آیاتی چون آیه مباهله و نیز روایات متعدد از فریقین نیز این رای را تائید و مصداق واقعی آن را تعیین می‌نماید.

 

منابع

-         قرآن کریم.

-         آلوسى، سید محمود (1415ق)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول.

-         ابو حیان اندلسى، محمد بن یوسف (1420ق)، البحر المحیط فى التفسیر، بیروت: دار الفکر.

-         أبوالمکارم حسنى، محمود بن محمد (1381ش)، دقائق التأویل و حقائق التنزیل، تهران: نشر میراث مکتوب.

-         ابن اثیر، مجدالدین المبارک بن محمد الجزری (1480ق)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان.

-         ابن بابویه، محمد بن علی (صدوق) (1414ق)، الاعتقادات فی دین الامامیه، عصام عبد السید، چاپ الثانیه، بیروت: دارالمفید لبنان.

-         همو، (1400ق)، أمالی الصدوق، بیروت: اعلمى.

-         همو، (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تهران: اسلامیه.

-         ابن جزى غرناطى، محمد بن احمد (1416ق)، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت: شرکت دار الارقم بن ابى الارقم.

-         ابن جوزى، ابوالفرج عبدالرحمن بن على (1422ق)، زاد المسیر فى علم التفسیر، بیروت: دار الکتاب العربی.

-         ابن حنبل احمد، (بی تا)، سنن احمد، بیروت: دار صادر.

-         ابن شهرآشوب مازندرانى، (1379ق)، مناقب آل أبی طالب (ع)، قم: مؤسسه انتشارات علامه.

-         ابن عاشور، محمد بن طاهر (بی تا)، التحریر و التنویر، بی جا: بی نا.

-         ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب (1422ق)، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دارالکتب العلمیه.

-         ابن فارس، أبو الحسین أحمد (1404ق)، معجم مقایس اللغه، تحقیق: عبد السلام محمد هارون، بیروت: مکتبة الإعلام الإسلامی.

-         ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو (1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون.

-         ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت: دار صادر.

-         ابن میثم بحرانی، (1406ق)، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق: السید أحمد الحسینی، بإهتمام: السید محمود المرعشی، بیروت: مطبعة الصدر.

-         بحرانی سید هاشم (بی تا)، غایه المرام حجه الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، تحقیق: سید علی عاشور، بی جا: بی نا.

-         بهبهانی، سید علی (1418ق)، مصباح الهدایة فی إثبات الولایة، إشراف: رضا الأستای، قم: مدرسة دار العلم.

-         بخاری، محمد بن اسماعیل (1401ق)، صحیح البخاری، بیروت: دار الفکر للطباعةوالنشروالتوزیع.

-         بغدادى، علاء الدین على بن محمد (1415ق)، لباب التاویل فى معانى التنزیل، بیروت: دار الکتب العلمیة.

-         بغوى، حسین بن مسعود (1420ق)، معالم التنزیل فى تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربى.

-         بلاغى، سید عبد الحجت (1386ق)، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم: انتشارات حکمت.

-         بلخى، مقاتل بن سلیمان (1423ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت: دار إحیاء التراث.

-         بیضاوى، عبدالله بن عمر (1418ق)، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت: دار احیاء التراث العربى.

-      ترمذی، محمد بن عیسی (1403ق)، سنن الترمذی  سنن الترمذی و هو جامع الصحیح، تحقیق و تصحیح: عبد الوهاب عبد اللطیف، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.

-         ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد (1418ق)، جواهر الحسان فى تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربى.

-         ثعلبى نیشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم (1422ق)، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

-         ثقفى تهرانى، محمد (1398ق)، تفسیر روان جاوید، تهران: انتشارات برهان.

-         جرجانى، ابوالمحاسن حسین بن حسن (1377ش)، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

-         حائرى تهرانى، میر سید على (1377ش)، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران: دار الکتب الاسلامیه.

-         حاکم حسکانى، عبید الله بن احمد (1411ق)، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى.

-         حاکم النیسابوری، ابی عبدلله (بی تا)، المستدرک، تحقیق و إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، بی جا: بی نا.

-         حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد (1363ش)، تفسیر اثنا عشرى، تهران: انتشارات میقات.

-         حسینی نیا، سید محمد (1386ش)، دیبای سخندانی درتطبیق اعراب قرآن وروایات نورانی، ورامین: نشر واج.

-         دخیل، على بن محمد على (1422ق)، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دار التعارف للمطبوعات.

-         دروزة، محمد عزت (1383ق)، التفسیر الحدیث، قاهره: دار إحیاء الکتب العربیة.

-         درویش، محیى الدین (1415ق)، اعراب القرآن و بیانه، سوریه: دارالارشاد.

-         دعاس، حمیدان قاسم (1425ق)، اعراب القرآن الکریم، دمشق: دارالمنی و دارالفارابى.

-         دیلمى، شیخ حسن (1412ق)، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم: نشر شریف رضى.

-         راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: دارالعلم.

-         زبیدی اندلسی، ابی بکر محمد ابن الحسن (بی تا)، طبقات النحویین و الغویین، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، طبعة الثانیه، مصر: دار المعارف.

-         زمخشرى، محمود (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی.

-         هلالى، سلیم بن قیس (1405ق)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم: انتشارات هادى.

-         سمرقندى، نصربن محمد بن احمد (بی تا)، بحرالعلوم، بی جا: بی نا.

-         سید ابن طاووس، علی بن موسی (1400ق)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم: خیام.

-         سید رضی، ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی (1383ش)، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم: انتشارات قدس.

-         شوکانى، محمد بن على (1414ق)، فتح القدیر، دمشق: دار ابن کثیر.

-         شیبانى، محمد بن حسن (1413ق)، نهج البیان عن کشف معانى القرآن، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامى.

-         صادقى تهرانى، محمد (1419ق)، البلاغ فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم: نشر مؤلف.

-         صافى، محمود بن عبد الرحیم (1418ق)، الجدول فى اعراب القرآن، بیروت: دار الرشید.

-         طبرسى، احمد بن على (1403ق)، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد: نشر مرتضى.

-         طبرسى، فضل بن حسن (1377ش)، تفسیر جوامع الجامع، تهران: انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم.

-         همو، (1372ش)، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو.

-         طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر (1412ق)، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه.

-         طنطاوى، سید محمد (بی تا)، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی جا: بی نا.

-         طوسى، محمد بن حسن (1414ق)، الأمالی، قم: انتشارات دارالثقافة.

-         همو (بی تا)، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربى.

-         طیب، سید عبد الحسین (1378ش)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام.

-         عاملى، على بن حسین (1413ق)، الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز، قم: دار القرآن الکریم.

-         عکبرى، عبدالله بن حسین (بی تا)، التبیان فى اعراب القرآن، عمان: بیت الافکار الدولیه.

-         علامه حلى، حسن بن یوسف (1417ق)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق آیة الله حسن زاده الآملی، قم: مؤسسة نشر الإسلامی.

-         همو، (1407ق)، نهج الحق و کشف الصدق، قم: مؤسسه دار الهجرة.

-         فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربى.

-         فراء، ابوزکریا یحیى بن زیاد (بى تا)، معانى القرآن، مصر: دارالمصریه للتألیف و الترجمه.

-         فراهیدى، خلیل بن احمد (1410ق)، کتاب العین، قم: انتشارات هجرت.

-         فیروز آبادی، محمد بن یعقوب (1424ق)، القاموس المحیط، الطبعه السابعه، بیروت: موسسه الرساله.

-         قاسمى، محمد جمال الدین (1418ق)، محاسن التاویل، بیروت: دار الکتب العلمیه.

-         قرشى، سید على اکبر (1377ش)، تفسیر احسن الحدیث، تهران: بنیاد بعثت.

-         همو، (1371ش)، قاموس قرآن، تهران: دار الکتب الإسلامیة.

-         قرطبى، محمد بن احمد (1364ش)، الجامع لأحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو.

-         قفطى، جمال الدین ابی الحسن علی بن یوسف (1424ق)، إنباه الرواة على أنباه النحاة، چاپ اول، بیروت: مکتبه عنصریه.

-         کاشانى، ملا فتح الله (1423ق)، زبدة التفاسیر، قم: بنیاد معارف اسلامى.

-         کاشفى، سبزوارى حسین بن على (1369ش)، مواهب علیه، تهران: سازمان چاپ وانتشارات اقبال.

-         کلینى، محمد بن یعقوب (1362ش)، الکافی، تهران: اسلامیه.

-         مجلسى، محمد باقر (1404ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران: اسلامیه.

-         محلى، جلال الدین؛ سیوطى، جلال الدین (1416ق)، تفسیر الجلالین، بیروت: مؤسسه النور للمطبوعات.

-         مصطفوى، حسن (1380ش)، تفسیر روشن، تهران: مرکز نشر کتاب.

-         مظفر، شیخ محمد رضا (بی تا)، عقائد الإمامیة، تقدیم: الدکتور حامد حفنی داود، قم: انتشارات أنصاریان.

-         مغنیه، محمد جواد (1424ق)، تفسیر الکاشف، تهران: دار الکتب الإسلامیة.

-         مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1414ق)، النکت الاعتقادیه، تحقیق رضا المختاری، بیروت: دارالمفید.

-         همو، (1413ق)، أمالی المفید، قم: کنگره شیخ مفید.

-         نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد (1421ق)، اعراب القرآن، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت: دار الکتب العلمیة.

-         نسائی، احمد بن شعیب (بی تا)، فضائل الصحابة، بیروت: دار الکتب العلمیة.

-         نیشابورى، محمود بن ابو الحسن (1415ق)، إیجاز البیان عن معانی القرآن، بیروت: دار الغرب الاسلامى.

-         نیشابورى، نظام الدین حسن بن محمد (1416ق)، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت: دار الکتب العلمیه.

-         هاشمی، سید احمد (1385ش)، جواهر البلاغه، قم: راویان.

-         هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر (1408ق)، مجمع الزوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة.



[1]. مدرس حوزه و دانشگاه قرآن و حدیث شهر ری                  sm.hoseyni210@gmail.com        

[2]. دانش آموخته سطح 3 تفسیر و علوم قرآن مؤسسه آموزش عالی عبدالعظیم حسنی (نویسنده مسئول)

Za.sadeghi110@gmail.com

[3]- منظور از آیات ولایی، آیاتی است که بنابر متون و نصوص شیعه، به مقام ولایت ووصایت امیر مؤمنان و خلفائ الهی بعداز ایشان به عنوان جانشینان رسول خدا اشاره دارد.

[4]- چنانکه عالمان و قرآن پژوهان شیعی از قدما و معاصرین همواره آن را از شمار آیات ولایی دانسته و به آن استناد کرده‌اند.  (ر.ک: سلیم بن قیس، 1405، ص130 ، 314 و 422  ؛ ابن بابویه،  1414، ص74 ؛ طبرسی،  1403، ج1، ص231 و 373 ؛ مفید، 1413، ص 145 ؛ طوسی، 1414، ص372 و 562 ؛ ابن شهر آشوب، 1379، ج2، ص282 ؛ بهبانی، 1418، ص67-75 ؛ بحرانی، بی­تا، ج4، ص61-71)

[5]- «أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فی‏ مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ» (هود: 17)

در لسان اهل بیت(ع) و نیز در کتب عالمان شیعی به عبارت آغارین این آیه مبارکه به عنوان آیه ولایی استناد شده است که در پژوهش حاضر نیز این قسمت محور بررسی آراء قرارگرفته است.

 -[6]عبارت شریفه: «أَفَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» به صورت ذیل ترکیب شده است، ج «أ»، ج همزه استفهام. «مَن»: اسم موصول در جایگاه رفع مبتدا خبرمحذوف به تقدیره کغیره یا کمن لیس کذلک. «کان»:از افعال ناقصه، ضمیر مستتر هو اسم آن. «علی بیّنه»: جارو مجرور خبر کان محلاً منصوب. «من ربه»: جارومجرور محلا مرفوع نعت برای بینه. «یتلوه»: فعل مضارع مرفوع و ضمیرها مفعول به. «شاهد»:فاعل و مرفوع. «منه»: جار و مجرور در جایگاه رفع نعت شاهد (ر.ک: صافی، 1418،ج12، ص237؛ درویش، 1415،ج4، ص329)

لازم به ذکر است محذوف گرفتن خبر برای «مَن» در آیه شریفه برای تطبیق با قواعد آموزش پایه است لذا همانگونه که برخی از مفسران اشاره کرده‌اند درآیه شریفه به جهت روشن بودن معناو رعایت  اسلوب اختصار  نیاز به ذکر خبر نبوده است. (ر.ک: فراء، بی تا،ج2، ص6 ؛ سمرقندی، بی تا،ج2، ص142)

[7]- علامه‌ طباطبائی که یَتلوُه را به معنای تبعیت کردن می‌داند نه تلاوت کردن، معتقد است ضمیر یَتلوُه هم می‌تواند به بینه به معنای نور و دلیل بازگردد و هم به «مَن» و در هردو صورت یک نتیجه خواهد داشت. با این توضیح: شاهدی که از صاحب بینه تبعیت می‌کند در واقع آن بینه را دنبال می‌کند. (ر.ک: طباطبائی، 1417، ج10، ص185)

[8] - این قول به قتاده، عکرمه و حسن نسبت داده شده است (ر.ک: سمرقندی، بی تا، ج2، ص142؛ نحاس، 1421، ج2، ص163؛ میبدی، 1371، ج4، ص366)

[9]- چنانکه حسین بن حسن جرجانی در ذیل آیه میگوید: «اما آنچه معتمدست و نیکو آنست که روایت کرده‏اند باسانید مختلف از مخالف و مؤالف که مراد به «صاحب بیّنه» رسولست صلّى اللّه علیه و آله و به «شاهد» امیر المؤمنین علىّ بن ابى طالب علیه السّلام است».‏ سپس به روایاتی از فریقین در این زمینه استناد می کند (ر.ک: جرجانی، 1377، ج4، ص228)

[10]- چنانکه ثعلب با ستودن رای فراء می­گوید: «العربُ تُخرِجُ الإعرابَ عَلَى الَالفاظِ دون المَعانِى، و لا یُفسِدُ الإعرَابُ المَعنَى، و إذَا کَانَ الإعرَابُ یُفسِد  ُالمَعنَى فَلَیسَ مِن کَلَامِ العَربِ». (ر.ک: زبیدی، بی تا، ص131 ؛  قفطی، 1424، ج4، ص7-8)

[11]- محیی الدین درویش در مورد این وجه می گوید: «ففی هذا الاعراب سلامة من المعاظلة الناشئة عن الفصل بین حرف العطف و المعطوف علیه». (درویش، 1415، ج4، ص329  و نیز بنگرید به: دعاس، 1425، ج‏2، ص50؛ بیضاوی، 1418، ج‏3، ص131)

[12] - در تفسیر این وجه گفته شده یعنی: پیش از قرآن یا پیغمبر آخر الزمان کتاب موسى علیه السّلام آمده بود کتابی که امام و رحمت بود. (ر.ک: طباطبائی، 1417، ج10، ص183)

[13]- محمود صافی در مورد این وجه می­گوید: «لا مانع من عطف (کتاب) على (شاهد) مع وجود الفاصل لأن الفاصل هو الجار». (ر.ک: صافی، 1418، ج12، ص 237؛ و نیز بنگرید به: عکبری، بی تا، ج1، ص 200؛ زمخشری، 1407، ج2، ص385) 

[14]- زمخشری در تفسیر این وجه می­گوید: یعنی قبل از قرآن کتاب موسی از بینه که برهان و دلیل عقلی است، تبعیت می کرد. (ر.ک: زمحشری، 1407، ج2، ص385)  و در مجمع البیان چنین آمده: پیش از این قرآن، و یا بگفته بعضى یعنى پیش از محمد صلى اللَّه علیه و آله کتاب موسى نیز او را تصدیق کرده، زیرا حضرت موسى نیز در تورات به آمدن پیغمبر اسلام بشارت داده است. ‏(طبرسی، 1372، ج5 ، ص227)

[15]- بازگرداندن یکی یا هردوی این ضمایرمذکر به بینه خلاف ظاهر لفظ است و احتیاج به تاویل در لفظ بینه دارد و از سوی دیگر نوع چینش کلام نیزبا این مطلب تناسب ندارد، به این دلیل که در عبارت (افمن کان علی بینه من ربه و یَتلوُه شاهد مِنهُ) عبارت من ربه که ضمیر آن به مَن باز می‌گردد میان بینه و یَتلوُه فاصله انداخته است و اگر مرجع بودن بینه مورد نظر بود، می­توانست بفرماید افمن کان من ربه علی بینه و یَتلوُه تا احتمال مرجع بودن بینه را تقویت کند. اما بازگرداندن ضمیرمِنهُ به «رب»  در حالیکه ضمیر یَتلوُه به مَن و یا بینه برگردد صرفا احتمالی بدون دلیل است  که رجحانی بر بازگرداندان آن به مرجع اول یعنی «مَن» ندارد.

[16]- در علم بلاغت گفته می شود که  نعت در منعوت نکره، افاده تخصیص می کند (ر.ک: هاشمی، 1385، ص132)

[17]- چنانکه صاحب تفسیر انوار درخشان در این باره می گوید: «عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ، صفت رسول اکرم (ص) است و بمعناى حقانیت ذاتى و مقام وجودى است و آنچه ساحت پروردگار بوى نسبت داده بطور موهبت است، عاریت و اکتسابى نیست». (حسینی همدانی، 1404، ج8 ، ص366)

[18]- ر.ک: (هود: 28و 63 و 88)

[19]- جمله فعلیه بر حسب مقام و با وجود قرینه­ای چون مدح دلالت بر استمرار تجددی دارد. (ر.ک: هاشمی، 1385، ص62)

[20]- چرا که  در جای دیگر از زبان ابراهیم به این حقیقت اشاره شده است که: «فَمَنْ تَبِعَنی‏ فَإِنَّهُ مِنِّی» (إبراهیم: 36) لذا می توان دریافت که در این آیه نیز به مناسبت این تبعیت همه جانبه است که  فرمود: «شاهد مِنهُ»

[21]- واژه خلیفه صفت مشبهه از خلف بر وزن فعیل بوده و صفت مشبهه دلالت بر استمرار وصف دارد و نیز تا در خلیفه دلالت بر مبالغه و کثرت در وصف دارد، لذا می توان دریافت خلیفه یعنی  کسی که همواره و در تمام اوصاف از مستخلف عنه خویش نیابت می کند.

[22] - چنانکه  سید بن طاووس به ده روایت از طرق عامه و  سید هاشم بحرانی به سی و پنج حدیث ازطریق عامه در این زمینه اشاره نموده اند(  ر.ک : سید بن طاووس ،1400، ج1 ، ص 38  ؛ هاشم بحرانی بی تا ، ج5  ، ص 22  ؛علامه حلی ، 1407، ص218 – 219)

[23] -  و در جای دیگر فرمود : « وَ إِنِّی لَعَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِیِّی وَ إِنِّی لَعَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً »  نهج‏البلاغة ، خطبه 147

منابع

-         قرآن کریم.
-         آلوسى، سید محمود (1415ق)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول.
-         ابو حیان اندلسى، محمد بن یوسف (1420ق)، البحر المحیط فى التفسیر، بیروت: دار الفکر.
-         أبوالمکارم حسنى، محمود بن محمد (1381ش)، دقائق التأویل و حقائق التنزیل، تهران: نشر میراث مکتوب.
-         ابن اثیر، مجدالدین المبارک بن محمد الجزری (1480ق)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان.
-         ابن بابویه، محمد بن علی (صدوق) (1414ق)، الاعتقادات فی دین الامامیه، عصام عبد السید، چاپ الثانیه، بیروت: دارالمفید لبنان.
-         همو، (1400ق)، أمالی الصدوق، بیروت: اعلمى.
-         همو، (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تهران: اسلامیه.
-         ابن جزى غرناطى، محمد بن احمد (1416ق)، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت: شرکت دار الارقم بن ابى الارقم.
-         ابن جوزى، ابوالفرج عبدالرحمن بن على (1422ق)، زاد المسیر فى علم التفسیر، بیروت: دار الکتاب العربی.
-         ابن حنبل احمد، (بی تا)، سنن احمد، بیروت: دار صادر.
-         ابن شهرآشوب مازندرانى، (1379ق)، مناقب آل أبی طالب (ع)، قم: مؤسسه انتشارات علامه.
-         ابن عاشور، محمد بن طاهر (بی تا)، التحریر و التنویر، بی جا: بی نا.
-         ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب (1422ق)، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دارالکتب العلمیه.
-         ابن فارس، أبو الحسین أحمد (1404ق)، معجم مقایس اللغه، تحقیق: عبد السلام محمد هارون، بیروت: مکتبة الإعلام الإسلامی.
-         ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو (1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون.
-         ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت: دار صادر.
-         ابن میثم بحرانی، (1406ق)، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق: السید أحمد الحسینی، بإهتمام: السید محمود المرعشی، بیروت: مطبعة الصدر.
-         بحرانی سید هاشم (بی تا)، غایه المرام حجه الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، تحقیق: سید علی عاشور، بی جا: بی نا.
-         بهبهانی، سید علی (1418ق)، مصباح الهدایة فی إثبات الولایة، إشراف: رضا الأستای، قم: مدرسة دار العلم.
-         بخاری، محمد بن اسماعیل (1401ق)، صحیح البخاری، بیروت: دار الفکر للطباعةوالنشروالتوزیع.
-         بغدادى، علاء الدین على بن محمد (1415ق)، لباب التاویل فى معانى التنزیل، بیروت: دار الکتب العلمیة.
-         بغوى، حسین بن مسعود (1420ق)، معالم التنزیل فى تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربى.
-         بلاغى، سید عبد الحجت (1386ق)، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم: انتشارات حکمت.
-         بلخى، مقاتل بن سلیمان (1423ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت: دار إحیاء التراث.
-         بیضاوى، عبدالله بن عمر (1418ق)، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت: دار احیاء التراث العربى.
-      ترمذی، محمد بن عیسی (1403ق)، سنن الترمذی  سنن الترمذی و هو جامع الصحیح، تحقیق و تصحیح: عبد الوهاب عبد اللطیف، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
-         ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد (1418ق)، جواهر الحسان فى تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربى.
-         ثعلبى نیشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم (1422ق)، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
-         ثقفى تهرانى، محمد (1398ق)، تفسیر روان جاوید، تهران: انتشارات برهان.
-         جرجانى، ابوالمحاسن حسین بن حسن (1377ش)، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
-         حائرى تهرانى، میر سید على (1377ش)، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
-         حاکم حسکانى، عبید الله بن احمد (1411ق)، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى.
-         حاکم النیسابوری، ابی عبدلله (بی تا)، المستدرک، تحقیق و إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، بی جا: بی نا.
-         حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد (1363ش)، تفسیر اثنا عشرى، تهران: انتشارات میقات.
-         حسینی نیا، سید محمد (1386ش)، دیبای سخندانی درتطبیق اعراب قرآن وروایات نورانی، ورامین: نشر واج.
-         دخیل، على بن محمد على (1422ق)، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دار التعارف للمطبوعات.
-         دروزة، محمد عزت (1383ق)، التفسیر الحدیث، قاهره: دار إحیاء الکتب العربیة.
-         درویش، محیى الدین (1415ق)، اعراب القرآن و بیانه، سوریه: دارالارشاد.
-         دعاس، حمیدان قاسم (1425ق)، اعراب القرآن الکریم، دمشق: دارالمنی و دارالفارابى.
-         دیلمى، شیخ حسن (1412ق)، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم: نشر شریف رضى.
-         راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: دارالعلم.
-         زبیدی اندلسی، ابی بکر محمد ابن الحسن (بی تا)، طبقات النحویین و الغویین، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، طبعة الثانیه، مصر: دار المعارف.
-         زمخشرى، محمود (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی.
-         هلالى، سلیم بن قیس (1405ق)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم: انتشارات هادى.
-         سمرقندى، نصربن محمد بن احمد (بی تا)، بحرالعلوم، بی جا: بی نا.
-         سید ابن طاووس، علی بن موسی (1400ق)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم: خیام.
-         سید رضی، ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی (1383ش)، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم: انتشارات قدس.
-         شوکانى، محمد بن على (1414ق)، فتح القدیر، دمشق: دار ابن کثیر.
-         شیبانى، محمد بن حسن (1413ق)، نهج البیان عن کشف معانى القرآن، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامى.
-         صادقى تهرانى، محمد (1419ق)، البلاغ فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم: نشر مؤلف.
-         صافى، محمود بن عبد الرحیم (1418ق)، الجدول فى اعراب القرآن، بیروت: دار الرشید.
-         طبرسى، احمد بن على (1403ق)، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد: نشر مرتضى.
-         طبرسى، فضل بن حسن (1377ش)، تفسیر جوامع الجامع، تهران: انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم.
-         همو، (1372ش)، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
-         طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر (1412ق)، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه.
-         طنطاوى، سید محمد (بی تا)، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی جا: بی نا.
-         طوسى، محمد بن حسن (1414ق)، الأمالی، قم: انتشارات دارالثقافة.
-         همو (بی تا)، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربى.
-         طیب، سید عبد الحسین (1378ش)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام.
-         عاملى، على بن حسین (1413ق)، الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز، قم: دار القرآن الکریم.
-         عکبرى، عبدالله بن حسین (بی تا)، التبیان فى اعراب القرآن، عمان: بیت الافکار الدولیه.
-         علامه حلى، حسن بن یوسف (1417ق)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق آیة الله حسن زاده الآملی، قم: مؤسسة نشر الإسلامی.
-         همو، (1407ق)، نهج الحق و کشف الصدق، قم: مؤسسه دار الهجرة.
-         فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربى.
-         فراء، ابوزکریا یحیى بن زیاد (بى تا)، معانى القرآن، مصر: دارالمصریه للتألیف و الترجمه.
-         فراهیدى، خلیل بن احمد (1410ق)، کتاب العین، قم: انتشارات هجرت.
-         فیروز آبادی، محمد بن یعقوب (1424ق)، القاموس المحیط، الطبعه السابعه، بیروت: موسسه الرساله.
-         قاسمى، محمد جمال الدین (1418ق)، محاسن التاویل، بیروت: دار الکتب العلمیه.
-         قرشى، سید على اکبر (1377ش)، تفسیر احسن الحدیث، تهران: بنیاد بعثت.
-         همو، (1371ش)، قاموس قرآن، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
-         قرطبى، محمد بن احمد (1364ش)، الجامع لأحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
-         قفطى، جمال الدین ابی الحسن علی بن یوسف (1424ق)، إنباه الرواة على أنباه النحاة، چاپ اول، بیروت: مکتبه عنصریه.
-         کاشانى، ملا فتح الله (1423ق)، زبدة التفاسیر، قم: بنیاد معارف اسلامى.
-         کاشفى، سبزوارى حسین بن على (1369ش)، مواهب علیه، تهران: سازمان چاپ وانتشارات اقبال.
-         کلینى، محمد بن یعقوب (1362ش)، الکافی، تهران: اسلامیه.
-         مجلسى، محمد باقر (1404ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران: اسلامیه.
-         محلى، جلال الدین؛ سیوطى، جلال الدین (1416ق)، تفسیر الجلالین، بیروت: مؤسسه النور للمطبوعات.
-         مصطفوى، حسن (1380ش)، تفسیر روشن، تهران: مرکز نشر کتاب.
-         مظفر، شیخ محمد رضا (بی تا)، عقائد الإمامیة، تقدیم: الدکتور حامد حفنی داود، قم: انتشارات أنصاریان.
-         مغنیه، محمد جواد (1424ق)، تفسیر الکاشف، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
-         مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1414ق)، النکت الاعتقادیه، تحقیق رضا المختاری، بیروت: دارالمفید.
-         همو، (1413ق)، أمالی المفید، قم: کنگره شیخ مفید.
-         نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد (1421ق)، اعراب القرآن، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت: دار الکتب العلمیة.
-         نسائی، احمد بن شعیب (بی تا)، فضائل الصحابة، بیروت: دار الکتب العلمیة.
-         نیشابورى، محمود بن ابو الحسن (1415ق)، إیجاز البیان عن معانی القرآن، بیروت: دار الغرب الاسلامى.
-         نیشابورى، نظام الدین حسن بن محمد (1416ق)، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت: دار الکتب العلمیه.
-         هاشمی، سید احمد (1385ش)، جواهر البلاغه، قم: راویان.
هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر (1408ق)، مجمع الزوائد، بیروت