The Shia and Sunni Viewpoints on “One Thousand Doors of Knowledge”: a hadith Analysis

Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD in Imami Theology at University of Quran and Hadith.

2 . PhD student in Exalted wisdom (Hekmat Moto’aliyeh) at Institute for Humanities and Cultural Studies. (Responsible Author) alirezab60@gmail.com

Abstract

Abstract Gathering related traditions, along with its commentaries and interpretations given by Hadith scholars is of great significance to a better understanding of traditions. This article analytically investigates the traditions of ”thousand doors of knowledge”, (alf bab), in addition to  the  words of both Shia and Sunni scholars. The  Sunni’s point of view on this group of traditions is regarded important from two aspects: first, concerning its reflection and narration in Sunni hadith sources; second, concerning their approach to “virtue” traditions on Ahl-al-Bayt’s (PBUT, from which these are just a part. In the second part, this article has considered the process and consequence of these traditions ,deducing the increase of Imam’s knowledge, while the process of its transmission has been explained.   Keywords: the Holy Prophet’s teaching, thousand doors of knowledge, the origins of Imam’s knowledge, increase of  knowledge.

Keywords


فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تحقیقات علوم قرآن و حدیث» دانشگاه الزهرا(س)

سال دوازدهم، شماره2،تابستان1394، پیاپی26

 

 

 

 

واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش

 

محمد تقی شاکر[1]

علی رضا بهرامی[2]

 

تاریخ دریافت: 24/10/92

تاریخ تصویب:31/03/93

 

چکیده

گردآوری خانواده احادیث و آراء شارحان و مفسران احادیث، در فهم و درک صحیح از روایات نقش برجسته‌ای دارد. نگاشته حاضر با رویکردی تحلیلی به بررسی احادیث هزار درب دانش "الف باب"پرداخته و آن را با تکیه بر گفتار اندیشمندان فریقین پیگیری نموده است. نگاه اهل سنت به روایات الف باب از دو جهت دارای اهمیت است؛ نخست بازتاب این دسته از روایات در منابع اهل سنت و در بررسی کلان‌تر نوع تعامل اهل سنت با روایات فضائل اهل بیت(ع) با شناخت رویکرد تعامل با این گروه از روایات. در بخش دوم مقاله در تحلیل فرآیندی و برآیندی روایات هزار درب دانش کوشش شده است و در نتیجه بر ازدیاد علم امام اصرار و کیفیت و تحلیل فرآیند انتقال الف باب در آن تبیین یافته است.

 

واژه‌های کلیدی: تعلیم پیامبر، هزار درب دانش، مبادی دانش امام، ازدیاد علم.

 

1. مقدمه

شرایط جانشینان پیامبر (ص) نزد شیعه و سنی یکسان نیست. اهل سنت با پذیرش مسئله انتخاب، گزینش و تعیین امام را بر عهده مردم می‌دانند؛ از این رو برای مصداق چنین جایگاهی شرایطی را تعیین کرده‌اند. اما در باور پیروان اهل بیت (ع) تعیین امام به نصب الهی است و پیامبر اکرم(ص) آن را به جامعه اسلامی ابلاغ و معرفی می‌نماید. از این رو شرایط امام نزد شیعه به معنای بیان ویژگی‌ها و اوصاف الهی امام است نه تعیین شرایط برای امام.

در مجموع؛ نگاه به جایگاه جانشینی پیامبر و مصادیق آن با دو زوایه دید و مبانی متفاوت روبرو است که به اختصار می‌توان از آن به نگاه حداقلی و مبتنی بر زمان، در مقابل نگاه واقع بینانه و مبتنی بر خرد و نقل تعبیر نمود. قاضی ایجی و جرجانی، علم را جزء سه شرط مورد اجماع میان متکلمان در امام می‌دانند؛ اما عبارات به کار رفته توسط این دو متکلم شهیر اهل سنت به روشنی دلالت می‌کند که این ضوابط ناظر به حقیقت نیست، بلکه تابع زمان و حوادث پیش آمده در طول تاریخ پس از وفات پیامبر(ص) است. (ن.ک جرجانی، 1325، ج8، ص349-351)

در این نگاه، تحلیل و تبیین شرایط به مقتضای زمان نه مبتنی بر نیاز و حقایق شکل می‌یابد. از نگاه شیعه، امام دارای علمی افزون‌تر از افراد جامعه و دارای قابلیت پاسخ گوئی به تمام مسائلی است که در محضر او مطرح می‌شود. (ن.ک: علامه حلی، 1407، ص366؛ مظفر، بی تا، ص23-25)

این گفتار علاوه بر تطابق با عقل و تجربه، مطابقت کاملی با آیات و احادیث دارد.[3] با توجه به این مقدمه به سراغ خانواده احادیثی می‌رویم که در آن یکی از مبادی دانش امام یعنی روایات هزار درب دانش "الف باب"مطرح شده است. در این روایات با اشاره به دعوت پیامبر(ص) از خلیل خود، به انتقال دانشی از پیامبر به امیرالمومنین علی(ع) در ساعات پایانی عمر حضرت تصریح رفته و از تعلیم هزار باب علم که هر یک زاینده هزار باب دیگر از دانش است گزارش شده است.[4]

بررسی این دسته از روایات علاوه بر اثبات اصل ادعای شیعه در بهره مندی پیشوایان خویش از علمی وافر، ریشه‌ها و چگونگی بهره مندی ایشان از دانشی خاص و ویژه را روشن می‌نماید که این امر خود پاسخ گوی سوالاتی جدی می‌تواند باشد.[5] مقاله حاضر در دو بخش، نخست انگاره اندیشمندان اهل سنت نسبت به مجموعه روایات الف باب را مورد بررسی قرار داده است. در این بخش اهتمام نگاشته حاضر اثبات گزارش این روایات از طریق و منابع اهل سنت و تبیین نوع تعامل صورت گرفته با این دسته از احادیث معطوف می‌باشد. آنگاه با نیم نگاهی به منابع حدیثی شیعه؛ همت خود را متوجه تحلیل اندیشمندان شیعی از روایات الف باب با تمرکز بر کیفیت و تحلیل فرآیند انتقال این دانش نموده است.

 

 

1. احادیث "هزار درب دانش" در آینه روایات اهل سنت

علوم ویژه و اختصاصی امیرالمؤمنین علی(ع) با الفاظ گوناگونی در منابع اهل سنت یافت می­شود. احادیثی همچون «باب مدینة الحکمة»، (ترمذی، 1403، ج5، ص301، ح 3807؛ عواد، 1413، ج13، ص409، ح10399) «انَّ النبی عَهِدَ الی علی سَبعین عهداً لَم یعهد الی غیره» (هیثمی، 1408، ج9، ص 113؛ ابن ابی عاصم، 1413، ص550، ح1186؛ مناوی، 1415: 4، ص417؛ ابن عساکر، 1415: 42، ص391) و «لیهنک العلم اباالحسن» (ابونعیم اصفهانی، 1409: 1، ص65) از آن جمله­اند.

در بخش نخست با پشتوانه مجموعه روایاتی که در آن به برتری علم و دانش امام علی(ع) نسبت به سایر امت اسلامی دلالت دارد،[6] تنها به بررسی روایاتی می­پردازیم که به لحاظ واژگانی مشتمل بر تعلیم و دریافت الف باب باشد. غیر از آنکه شیخ صدوق این روایت را از طریق عامه نقل کرده، (ابن بابویه، 1403، ص572؛ مجلسی، 1403، ج31، ص432) در منابع حدیثی، کلامی و تفسیری اهل سنت نیز به این روایت پرداخته شده است به بررسی منابع نخستین نقل روایت، الفاظ روایت و سرانجام طرق و اعتبار آن و برداشت‌های صورت گرفته از روایات الف باب خواهیم پرداخت.

 

1-1. بررسی الفاظ روایت

مجموع گزارشات منابع فوق از انتقال هزار باب علم از پیامبر(ص) به امام علی(ع) حکایت دارد، که هر یک این ابواب، هزار باب دیگر علم را به سوی ایشان گشوده است. این مفهوم به سه صورت گزارش شده است:

الف) به صورت مطلق بدون اشاره به فضای صدور روایت. دو گونه گزارش این بخش حاکی از تعلیم هزار بابی دارد که هزار باب (هزار هزار باب) دیگر از آن گشوده شده است یا پیامبر(ص) زبان در دهان امام علی(ع) گذاشته که بر اثر آن هزار باب دیگر در قلب آن حضرت باز شده است.

ب) استناد عبدالله بن عباس، که علم ویژه آن حضرت در آگاهی از یارانی که از کوفه در جنگ جمل به ایشان محلق خواهند شد را به دانش الف باب منتسب می­داند.

ج) حکایت انتقال علوم الف باب در لحظه وفات پیامبر(ص) به امام علی(ع).

روشن است که وجه جمع آن است که گزارش سوم را محور بدانیم که خود امام علی(ع) و ابن عباس در مواضع متعدد نقل کرده­اند. با این توضیح، یک روایت در میان است که گزارشات متعددی از آن شده است.[7]

 

1-2. بررسی منابع روایت

طبرانی (م360ه.ق) در المعجم الکبیر، اسماعیلی (م371ه.ق) در المعجم و جوینی (م730ه.ق) در فرائد السمطین خود این روایت را نقل کرده­اند. نیز منابعی این روایت را به نقل از ابویعلی (م307ه.ق) و حلیمی (م403ه.ق) آورده­اند.

در توصیف این بزرگان می­توان گفت طبرانی از نگاه ذهبی، "محدث الاسلام" است که در امر حدیث حاذق بود و محدثان در اطراف او ازدحام می­کردند و از نقاط دور به سوی او کوچ می­نمودند. (ذهبی، 1413، ج16، ص 119، رقم 86)  ارزش صحیح بخاری به واسطه احمد بن ابراهیم بن اسماعیل اسماعیلی شناخته می­شود و او یگانه عصرش بوده است. (همو، ج16، ص292، رقم 208) گرچه حلیمی کمتر شناخته شده است، اما رئیس محدثان و متکلمان ماوراء النهر است و کار او در حدیث نیکو شمرده شده است. (همو، ج17، ص231، رقم138) نیز کتاب «المنهاج فی شعب الایمان»[8] او مورد توجه بزرگانی همچون بیهقی بوده است.

در مورد جوینی کافی است گفت شود از مشایخ ذهبی در تذکرة الحفاظ به شمار می­رود و اعتناء شدیدی به روایت و به دست آوردن جزوات حدیثی داشته است. (ذهبی، بی تا، ج4، ص1506، رقم24)  در این میان روایت ابویعلی توسط ابن حبان (م354ه.ق) و ابن عدی (م365ه.ق) و روایت حلیمی توسط فخر رازی (م 606ه.ق) گزارش شده است.

 

1-3. طرق روایت و اعتبار آن

طرق روایت بر اساس گزارش منابع پیش گفته در چهار طریق خلاصه می­شود: طریق عبدالله بن عمرو، طریق ابن عباس، طریق الحسین بن علی بن ابی طالب(ع) و طریق اصبغ بن نباته. بررسی یک یک این طرق و راویان آن میزان اعتبار روایت را مشخص می­کند.

 

1-3-1. طریق عبدالله بن عمرو

این طریق را ابن حبان و ابن عدی این گونه آورده­اند: «حدثنا ابویعلی، حدثنا کامل بن طلحة، حدثنا ابن لهیعة، حدثنی حیی بن عبدالله عن ابی عبدالله الحبلی عن عبدالله بن عمرو» (ابن عدی، 1409، ج2، ص450، شرح حال حیی بن عبدالله؛  ابن حبان، بی تا، ج2، ص14، شرح حال عبدالله بن لهیعة. نیز ن.ک: ابن عساکر، 1415، ج42، ص385 ؛ متقی هندی، 1409، ج13، ص115؛ ذهبی، 1382، ج2، ص483)

قضاوت دانشمندان سنی در مورد این طریق، بر پایه تضعیف و عدم پذیرش عبدالله بن لهیعة استوار است. ابن عدی معتقد است، به جهت افراط شدید وی در تشیع و نسبت ضعف بزرگان به او، این روایت در زمره روایات منکر جای می­گیرد. (ابن عدی، 1409، ج2، ص450) ذهبی پا را فراتر نهاده و روایت را موضوع می­خواند. (ذهبی، 1413، ج8، ص24)

این در حالی است که مطالعه شخصیت عبدالله بن لهیعة روی دیگر سکه شخصیت شناسی او را آشکار می­کند. او در طبقه پنجم روات قرار دارد و با 72 تابعی ملاقات داشته و بر اساس گزارشات مزی در تهذیب الکمال (مزی، 1406، ج 15، ص487 ـ 503، رقم3513) مخالفان او یحیی بن سعید و عبدالرحمن بن مهدی هستند در حالی که احمد بن حنبل ، سفیان ثوری و ابن وهب او را پذیرفته­اند. ابو حاتم نیز او را ثقه و ابن حجر صدوق می­خوانند. (رازی، 1371، ج 6، ص 31؛ عسقلانی، 1415، ج 1، ص465)

ریشه این اختلاف نظر را می­توان در عبارات ابن جوزی و ذهبی یافت که او را به تدلیس متهم کرده­اند. (ابن جوزی، 1403، ج 1، ص206؛ ذهبی، 1409، ج 11، ص223. عبارت ذهبی این چنین است: «کان ابن لهیعة شیخاً صالحاً و لکنه یدلس عن الضعفاء قبل احتراق کتبه») نقطه برجسته شخصیت حدیثی ابن لهیعه، تکیه و اعتماد او بر کتابت است. عبدالرحمن بن مهدی ـ از مخالفان ابن لهیعه ـ در گونه شناسی منشأ تدلیس او گفته است او روایتی را از عمرو بن شعیب به رایم نوشت که ابن مبارک آن را از ابن لهیعة از اسحاق بن ابی فروة از عمرو بن شعیب نقل کرد.

در مورد این اتهام باید گفت، تدلیس در شیوخ به بخاری نیز نسبت داده شده اما خرده­ای بر ایشان گرفته نشده و زشتی تدلیس شیوخ را کم شمرده­اند. (شهرزوری، 1416، ص59-60)  ذهبی این اتفاق را نسبت به بخاری در مورد محمد بن سعید المصلوب و ذهلی ـ که بخاری بیش از 40 روایت از او دارد ـ ثابت می­داند. (ذهبی، 1413، ج 10، ص 379؛ ذهبی، 1382، ج3، ص 561، رقم 7592. نیز ن.ک: مظفر، 1422، ج 1، ص 53 ؛ غیب غلامی، 1420، ص 121 ـ 124) با این توضیح تفاوتی میان تغییر اسم محمد بن سعد مصلوب به خاطر پوشاندن اسم و تدلیس ضعفش و حذف اسحاق بن ابی فروة نیست.

 

1-3-2. طریق ابن عباس

این طریق را اسماعیلی در المعجم خود آورده است. «أخبرنی الحسین بن شیرویه بن حماد بن بحر الفارسی، حدثنا محمد بن حمید بن عباس، أخبرنا عاصم عن نوح عن الاجلح عن زید بن علی عن ابیه عن ابن عباس». (برقانی، 1410، ج2، ص623، ح254)

به این طریق در کنز العمال و فتح الملک العلی اشاره شده و مغربی درباره آن به نقل از ابن عساکر می­نویسد: «و هو علی شرط الحسن لو لا ما فیه من الاضطراب». (حسنی مغربی، 1403، ص 48 و 49) با این وصف تنها بر اجلح ابو حجیة خرده گرفته شده، و او را شیعه صدوق و سرسخت دانسته­اند. گزارشات مزی نشان می­دهد همه بخاری و باقی صحاح شش­گانه به جز مسلم از او نقل روایت کرده­اند. یحیی بن معین و عجلی از او با لفظ «ثقة» یاد کرده­اند و احمد بن حنبل او را در حدیث همطراز مجالد می­دانست.

گرچه نظر یحیی بن سعید و جوزجانی راجع به او منفی است و نسائی و احمد او را قوی نمی­دانند، اما ابن عدی ـ که خود از رجالیان سخت­گیر به شمار می­رود ـ در دفاع از او، احادیثش را صالح و سند و متن آن را خالی از انکار می­شمرد و تنها محط خرده بر او را شیعه بودن وی می­داند. مزی در سرانجام بحث از اول ـ در مقام قضاوت ـ او را «مستقیم الحدیث، صدوق» می­خواند. (ن.ک: مزی، 1406، ج 2، ص 275، رقم 282؛ ذهبی، 1382، ج 1، ص78، رقم 274)

 

1-3-3. طریق الحسین بن علی(ع)

این طریق را به تفصیل جوینی در فرائد السمطین آورده است. «أنبأنی الامام السید العالم شرف الدین الاشرف بن محمد العلوی المدائنی به بغداد، قال أنبأنا أبوعلی الحسبن بن احمد الحداد إجازة، قال أنبأنا الحافظ احمد بن عبدالله بن احمد بن اسحاق، قال أنبأنا احمد بن محمد بن إبراهیم العطار به بغداد، أنبأنا احمد بن محمد بن عبدالرحمن، أنبأنا أحمد بن الحسن بن عبدالملک، أنبأنا اسماعیل بن عالیة البلخی، أنبأنا عبدالرحمن بن الأسود عن الاجلح ابی حجیة، عن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، عن أبیه عن جده الحسین عن علی بن ابی طالب (ع)» (جوینی، ج1، ص101، ح70)

زرندی و تفتازانی این حدیث را به نقل جوینی گزارش کرده­اند (زرندی حنفی، 1377، ص 113؛ تفتازانی، 1401، ج 5، ص298) و تصریح شوشتری بر آن است که این روایت را ابونعیم نیز آورده است. (تستری، 1156، ج 6، ص42) گرچه در دو نسخه مطبوع کتاب «حلیة الاولیاء»  (چاپ بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، 1409ق و چاپ دارالفکر، 1416ق) این عبارت یافت نشد، اما میانه این طریق نیز به او (احمد بن عبدالله بن اسحاق ابونعیم الاصفهانی) می­رسد. جوینی از ابونعیم نقل می­کند که این حدیث هم از نظر سندی و هم از نظر متنی غریب است. (جوینی، ج1، ص101، ح70)

غرابت متن با توجه به طرق و منابع یاد شده برطرف می­شود. در رابطه با غرابت سندی نیز، گفتنی آنکه غریب به روایت متفردی گفته می­شود که مثلاً زهری، قتاده و امثال ایشان از مشایخ نقل می­کنند. (شهرزوری، 1416، ص 163) در روایت حاضر غرابت در طرف اول حدیث نیست، چون ابن عباس و عبدالله بن عمرو نیز آن را نقل کرده­اند. با این توضیح غرابت متوجه اسماعیل بن ابی خالد یا عبدالرحمن بن اسود است، که با ملاحظه وثاقت این دو نفر (ذهبی، 1413، ج 5، ص11، رقم 8 ؛ ذهبی، بی تا، ج 1، ص153، رقم 148 و ج1، ص150 ذیل ترجمه عاصم بن سلیمان، رقم 144) و نیز قابل جمع بودن حدیث غریب با صحت (حاکم نیشابوری، 1400، ص 94) و نیز وثاقت جماعتی از رجال سند، (ذهبی، 1413، ج 19، ص 303، رقم 193 و ج17، ص453، رقم 305 و ج20، ص 160، رقم 94) پذیرش این روایت آسان خواهد بود. سخن پیرامون اجلح نیز در طریق قبل گذشت.

در مقام جمع­بندی می­توان گفت گوناگونی منابع و طرق حدیث، اعتماد بر محتوای صادر شده در منابع اهل سنت را پدیدار می­سازد. چه آنکه در نقض و ابرام هر روایتی مناقشات فراوان امکان­پذیر است چرا که یافتن راویانی در میان اهل سنت که وثاقتشان مورد اتفاق باشد بسیار نادر است.

از جمله دستاویزهای طرد روایت، ایراد شیعی بودن راوی از نگاه برخی از ارباب جرح و تعدیل است این در حالی است که ابن حجر عسقلانی از بزرگان جرح و تعدیل، با اشاره به وجود روایانی در صحیح بخاری که شیعه افراطی دانسته شده‌اند می‌نویسد: «اما التشیع، فقد قدمنا انه اذا کان ثبت الاخذ و الاداء لایضره».[9](عسقلانی، 1408، ص 398)

اما در نگاهی کلان‌تر در انگاره اهل سنت مسئله علمِ افزون برای پیشوایان شیعه به ویژه امیرالمومنین(ع) با حالاتی از تقابل روبرو بوده و هست.[10] به بیانی گویاتر برخی از محدثان و متکلمین اهل سنت با نگاهی انکاری، به هجمه در گزارش‌ها و روایاتی پرداخته‌اند که در تضاد با جریان حاکم پس از پیامبر در هر سطحی می‌باشد و فضیلت و برتری خاصی را برای اهل بیت(ع) از جهات گوناگون اثبات می‌نماید. این جبهه گیری، گاه با تعصب و با رویکردهای متفاوت، همانند وارد کردن اشکال در سند، گاه ایراد در محتوا و یا در پاره‌ای از موارد حذف و تحریف جملات انجام گرفته است. (به عنوان نمونه ن.ک: میلانی، 1392، ج 2، ص155و 139و 235، ج3، ص293-336)

 

2. نوع برداشت اهل سنت از روایت

با وجود آنکه بیشتر شارحان احادیث اهل سنت توجه خویش را به حیطه سند روایات الف باب اختصاص داده‌اند و از تحلیل و تشریح محتوای روایات دست کشیده‌اند؛ بر اساس گزارش شیخ مفید برخی از فقهاء اهل سنت و گروهی از معتزله با استناد به روایت الف باب، صحت مسئله اجتهاد و قیاس را نتیجه گرفته‌اند؛ که این امر نشانه‌ای از پذیرش روایت است. شیخ مفید این نوع استنباط را برداشتی ناصحیح معرفی می‌کند. وی آنگاه به احتمالات مطرح در روایات الف باب می‌پردازد و با عنایت به مسئله گشوده شدن شاخه‌ها و فروعات جدید از آنچه پیامبر(ص) به امام علی(ع) آموخته است که منشأ تأیید قیاس از سوی عده‌ای شده است، در بیان وجوه محتمل در این گزاره و عبارت می‌نویسد:

1- احتمال اول آن است که آموزش دهنده دربهای دانش پیامبر(ص) بوده است که برای هر دربی از دانش، هزار درب را گشوده است و امام را از آن آگاه ساخته است.

2- احتمال دوم آن است که آگاهی امام از هر باب، منجر به اندیشه در آن شده است. این تفکر شاخه‌ها و زیر مجموعه آن را روشن ساخته است و اینگونه هزار درب از هر باب علم گشوده شده است. همچنان که در روایت آمده است: «مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم‏».

احتمال دیگر آنکه؛ پیامبر(ص) نص بر علاماتی داشته است که هنگامه آن علامت حوادثی محقق می‌شود که هر یک از آن حادثه‌ها دلالت بر حادثه‌ای دیگر تا هزار حادثه و خبر دارد. امام با آگاهی از آن هزار علامت، با هر یک از علامت‌ها به آگاهی از هزار علامت دیگر می‌رسد. شیخ مفید آنگاه در تقویت این دیدگاه می‌نویسد: «اخباری از حضرت که پیش از وقوع آنها اطلاع داده است و در انتهای آنها به روایت علمنی رسول الله ألف باب فتح لی کل باب ألف باب، اشاره دارد، موید این دیدگاه است». (مفید، 1414، ص106‑107)

بیاضی (877 ق) نیز همنوا با شیخ مفید دلالت روایت الف باب بر جواز قیاس را انکار و پیامبر که دانش الف را به امام تعلیم نموده را گشاینده ابواب بعدی معرفی می‌نماید. (بیاظی، بی تا، ج3، ص209‑210) مجلسی پدر در بیان چگونگی اکتشاف و دست­یابی امام به دانش های افزون، با طرح این اصل که تشبیه در احکام برای کسانی که به واقع آگاهند جایز و قیاس امری باطل است. علت بطلان قیاس را پنهان بودن علت آن از نگاه قیاس کننده معرفی می‌نماید و بر این اساس نتیجه می‌گیرد؛ کسی که علت برای وی روشن است وی قیاس کننده نیست، بلکه دانا و آگاه از احکام الهی به وسیله قواعد و قوانین کلی است، و روایات الف باب را بر همین اساس تبیین می‌نماید و معتقد است روایات الف باب نشان دهنده آگاهی و روشن بودن احکام نزد پیشوایان شیعه دارد. (مجلسی اول، بی تا، ج3، ص83‑84)

وی معتقد است هر حکمت، دانش، کمالات و اماناتی که امام علی(ع) از آن بهره‌مند شده است به ترتیب به یکایک پیشوایان دین واصل شده است. (همو، ج1، ص 312) این گفتار از روایات متعددی نیز استفاده می‌شود. در اندیشه مجلسی مبدأ دانش خداوند متعال است که آن را به رسول خدا(ص) تعلیم داده است و از ایشان به امیرالمومنین(ع) و سپس سائر ائمه اطهار(ع) انتقال یافته است.(همو، ج4، ص127) زیرا هر شخصی قابلیت دریافت اسرار الهی را ندارد. وی برای این گفتار به شواهدی از جمله این گفتار امام علی(ع) استناد می‌کند که در برخی مواقع با ورود من نزد حضرت رسول(ص)، به دستور ایشان دیگران از جمله همسران ایشان ما را تنها می‌گذاشتند، اما آنگاه که حضرت برای خلوت نزد ما می‌آمد همسر و فرزندان من نیز حضور داشتند. (همو، ج5، ص454)

شیخ حر عاملی با رویکرد اخباری­گری، ذیل  روایت: «انه قال علینا إلقاء الأصول وعلیکم التفریع» و روایت: «إنما علینا أن نلقى إلیکم الأصول وعلیکم أن تفرعوا» با رد دلالت خبر بر جواز مطلق اجتهاد و استباط ظنی، با تمسک به روایتی که در آن حضرت حکم نماز فرد بیهوش[11] را با حکمی کلی در موضوع سوال و موارد مشابه بیان می‌نماید، معنای تفریع را[12] نه قیاس، بلکه تفریع نمودن و جاری ساختن قواعد کلی بر جزئیات آن و حکم عام در مصادیق و افرادش و استخراج احکام جزئی از آن می‌داندو مقصود از امثال این روایات را حجیّت عمومات و شمول آن برای تمام افراد بیان می‌کند که بر لزوم  فراتر نرفتن از اصولی که ثابت شده است از ائمه اطهار (ع) می‌باشد نیز دلالت می‌نماید. (حر عاملی، 1403، ص463‑466)

3. تبیین روایات هزار درب دانش از نگاه اندیشمندان شیعی

در توسعه تبیین روایات الف باب، نخست از گستره این روایات از نگاه اندیشمندان شیعه و آنگاه شرح واژگان اصلی آن و سپس اشاره به ماهیت و چگونگی این انتقال سخن خواهد آمد.

 

3-1. گستره آموزه تعلیم هزار درب دانش

علامه مجلسی روایات الف باب را از طریق خاصه و عامه متواتر معرفی می‌نماید. (ن.ک مجلسی اول، بی تا، ج1، ص 186) همچنان که شیخ حر عاملی این دسته از روایات را فراوان معرفی می‌نماید. (حر عاملی، 1418، ج 1، ص572)

در یک نگاه فراگیر به روایات الف باب، می‌توان این دسته از روایات را در دو شاخه اصلی جای داد:[13]

  1. در پاره‌ای از روایات الف باب به تعلیم و تحدیث یک باب دانش که از آن هزار درب علم گشوده می‌شود اشاره شده است.
  2. در گروه دوم از روایات، تعلیم و تحدیث هزار باب علم به امیرالمومنین(ع) که هر یک گشاینده هزار درب علم دانسته شده، مطرح است.

بر اساس گزارش روایات مسئله تعلیم هزار باب علم به امام علی(ع) در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) جزء آموزه‌ها و باورهای عمومی شیعه محسوب می‌شود. مؤید این گفتار آغاز سخن ابوبصیر با این جمله است: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ (ع) بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَلَّمَ عَلِیّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ کُلُّ بَابٍ فَتَحَ أَلْفَ بَابٍ».

حضرت نیز با تصحیح این سخن و تایید گروه دوم از روایات که در آن به تعلیم هزار در دانش که از هر کدام هزار در دیگر گشوده می‌شود، اصل گزاره را مورد تایید قرار می‌دهد: «فَقَالَ لِی بَلْ عَلَّمَهُ بَاباً وَاحِداً فَتَحَ ذَلِکَ الْبَابُ أَلْفَ بَابٍ فَتَحَ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب»‏. (صفار، 1404، ص 303، ح3؛ ابن بابویه، 1403، ج 2، ص647 ، ح37؛ مفید، 1993، ص282) همچنین در روایتی صحیح السند، عمر بن یزید با سوال از شیوع گزاره تعلیم الف باب توسط پیامبر به امیرالمومنین، صحت این مسئله را از امام صادق(ع) مورد پرسش قرار می‌دهد، و حضرت این سخن را تایید می‌فرماید. (صفار، 1404، ص 304، ح7؛ ابن بابویه، 1403، ج 2، ص646، ح33)

 

3-2. شرح واژگان روایت

دو احتمال درباره واژه "باب" در روایت؛ «عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِیّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب»‏ (کلینی، 1407، ج 1، ص239)، مطرح است:

  1. مقصود از نخستین واژه باب، جنس خاصی از علم است و مراد از الف باب انوع مختلف مندرج در ذیل آن می‌باشد.
  2. احتمال دیگر آنکه مراد از باب نخست نوعی از علم است و مقصود از واژه باب دوم صنف­هائی از آن باشد. (ملاصالح مازندانی، 1421، ج 5، ص 334‑335)

همچنین نسبت به واژه "کلمه" گفته شده است: ممکن است مراد از نخستین واژه کلمه، در روایت؛ «أَوْصَى رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى عَلِیٍّ ع بِأَلْفِ کَلِمَةٍ یَفْتَحُ کُلُّ کَلِمَةٍ أَلْفَ کَلِمَة» (کلینی، 1407، ج ‏1، ص296)؛ نوع باشد و مراد از کلمه دوم صنف است و مقصود از نخستین واژه باب در این روایت جنس است و مراد از دومی نوع می‌باشد. (ملاصالح مازندرانی، 1421، ج 6، ص144‑145) در مقصود از هزار (الف) احتمال داده شده است مراد از این عدد، بیان کثرت باشد که امکان افزایش آن هست. (همو، ص145)

 

4. دانش امام(ع)؛ دانشی الهی و وابسته به کمال روحی

در یک نگاه به نوع دانش امام، این باور مطرح است که علم امام از مسیر تعلیم عادی به ایشان انتقال یافته است. بر این اساس ممکن است گفته شود دانش امام، علمی الهامی و افاضه شده از خداوند به امام نیست، بلکه اطلاع یافتن از  وقایع و حوادثی جزئی است که توسط پیامبر(ص) صورت گرفته است و از این رو میان امام و دیگران در اینکه امکان آگاه شدن از آن امور و انتشار آن وجود داشته است، تفاوتی نیست. اما این انگاره از نگاه اندیشمندان شیعی، دیدگاهی سطحی و ظاهری به شمار آمده است که فرایند آن تصور فضیلت پیشوایان شیعه از سایرین تنها در قدرت و قوت حفظ شنیدارها یا فراوانی حفظ شده‌ها خواهد بود.

فیض کاشانی حقیقت گفتار در چیستی و ماهیت بهره مندی امام از دانشی عظیم را، به مقام روحی و معنوی امام نسبت و بر این باور است که نفوس پاک و قدسی ائمه اطهار(ع) به نور دانش و نیروی معرفت از جهت پیروی از رسول خدا(ص) با تلاش و عبادت به همراه فزونی استعداد اصلی و پاکی فطری و طهارت غریزی، کامل و تمام شده است. تا به آنجا که ایشان محبوب خداوند شده‌اند، همچنان که خود می‌فرماید: «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» و خداوند آنکه را دوست دارد از نزد خود  به او افاضه دانش و اسرار، بدون واسطه امر مباینی مانند شنیدن یا رویت یا اجتهاد خواهد نماید به اینگونه که نفس او آینه‌ای روبرو و محاذی حق و منعکس کننده امر الهی می‌شود. (فیض کاشانی، 1406، ج 1، ص258‑260)

علامه مجلسی نیز بر این باور است که اتصال روحانی و افاضه از روح مقدس حضرت رسول به قلب امام، منجر به این آموختن شده است نه سوال ظاهری و بیان گفتاری، چرا که زمان محدود این امر چنین اقتضائی را نداشته است (مجلسی، 1406، ج 3، ص237‑238) و از این روست که نفس قدسی امام استعداد رهیافت و پذیرش امور غیبی مورد افاضه الهی را دارد.

این سخن سنجیده است که تمامی علوم بی واسطه یا با واسطه از مبدا الهی است، اما با توجه به این اصل که برتری و تفاوت‌ها در صحنه قابلیّت دریافت و آگاهی یابی از غیب الهی متبلور است. بدین گونه که این امر اختصاص به نفوسی می‌یابد که با عنایت الهی مورد توجه قرار گرفته است. همانگونه که خداوند می‌فرماید: «عَلِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلىَ‏ غَیْبِهِ أَحَدًا . إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ‏ مِن رَّسُول». (الجن: 26-27)‏

 سید بن طاوس با توجه به این نکته در اشاره به گونه‌های فضائل می‌نویسد: «فضیلت یا نفسانی است یا بدنی یا خارجی. فضائل نفسانی دو نوع دارد: یا علمی است و یا عملی». وی آنگاه می‌نویسد: «روایت الف باب دلالت بر فضیلت نفسانی علمی امام دارد». (سید بن طاووس، 1399، ص518)

 

5. فزونی یافتن دانش انتقالی

از پر بحث‌ترین موضوعات ذیل روایت الف باب، تبیین فرایند افزایش دانش انتقالی از پیامبر به امام علی(ع) است. با توجه به اینکه مقصود از تعلیم، ایجاد علم نیست، هرچند این ایجاد ملازم با اوست و تعلیم پیامبر به امام علی(ع) تنها دست یابی به صور جزئی نیست، بلکه آمده سازی نفس حضرت با قواعد و قوانین کلی است. از این رو در یک نگاه شایع مراد از الف کلمه، قواعدی کلی و اصولی و قوانین ضبط شده و مجمل دانسته شده است که امکان استنباط احکام جزئی و مسائل فرعی تفصیلی از آنها وجود دارد. (ن.ک: فیض کاشانی، 1406، ج 2، ص322)

در تأیید این گفتار، گفته شده است: «اگر امور تعلیمی منحصر در صور جزئی بود دیگر نیازی به دعاء برای فهم حضرت نبود، چرا که فهم صور جزئی امری ممکن و آسان برای همگان است. آنچه نیاز به دعا و آماده ساختن ذهنی دارد امور کلی برای جزئیات و کیفیت انشعاب از امور کلی و تفریع و تفصیل آن و اسباب ادراک آن است. و مقصود از انفتاح در روایت: علَّمنی رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وآله ألف باب من العلم فانفتح لی من کلّ باب ألف باب؛ تفریع و انشعاب قوانین کلی از آنچه پر اهمیت‌تر از آن است می‌باشد». (بحرانی، 1362، ج 1، ص83‑85)

بر این اساس در پاسخ به این پرسش که چگونه می‌توان از نصوص قرآنی و اخبار آحاد محصور و متناهی به حکم حوادث بی پایان رسید؛ می‌توان به این نکته توجه داد که هر چند نصوص قرآنی متناهی‌ هستند، اما این منافات با توان آن برای پاسخ گوئی حوادث گوناگون ندارد و این امر از باب توسعه‌ استنباط و استخراجی است که در نص ممکن است موجود باشد و مسئله مطرح در روایات الف باب تایید کننده این سخن است و در نتیجه حادثه و مسئله‌ای را نمی‌توان یافت که حکمی مستفاد از شرع برای آن یافت نشود. (ن.ک: سیدمرتضى، 1405، ج 1، ص316‑318)

علاوه بر سید مرتضی، ابن میثم و فیض کاشانی؛ مجلسی پدر نیز اولویت تبیینی خود از روایات الف باب را آگاهی اجمالی در عین امکان کشف تفصیلی خصوصیات و جزئیات می‌داند. (مجلسی اول، بی تا، ج 1، ص186‑187) که این دانش به صورت دفعی و نه به گونه تدریجی تحقق یافته است. (همو، ج2، ص226) وی با اشاره به گزارش‌های گوناگون از تعلیم هزار باب یا هزار کلمه یا هزار حرف می‌نویسد: «امکان دریافت این دانش تنها به صورت رمزی یا علم مکاشفی ممکن است که مخصوص امام است و درک حقیقت آن برای ما سنگین است». (همو، ج 13، ص273) همچنین به روایت موسی بن بکر از امام صادق(ع) در استدلال بر این مطلب اشاره شده است.[14] (ن.ک: فیض کاشانی، 1406، ج 2، ص 322)

اما در نگاهی دیگر با تصریح به اینکه حقیقت علوم این ابواب، یعنی هزار باب و حقیقت تفصیل آن و تفصیل جزئیات مندرج در آن را تنها خدا، پیامبر(ص) و اوصیاء او می‌دانند، گفته شده است: «اما این تحدیث و تعلیم و تعلم در صور جزئی نبوده آنچنان که مشهور است بلکه به دلیل صفای نفس پاک و قدسی حضرت امیر بوده است که آن هم در طول همراهی ایشان از کودکی با پیامبر(ص) ایجاد شده است[15] به گونه‌ای که مستعد و آماده برای دریافت و نقش بستن علوم الهی و امور غیبی و صور کلی و جزئی به صورت دفعی و یک به اره برای ایشان فراهم شده است». (ملاصالح مازندرانی، 1421، ج 12، ص152)

شیخ مفید نیز در این زمینه می‌نگارد: «برخی از شیعه بر این باورند که معنای روایت الف باب آن است که پیامبر برای امام تصریح به چیزی نموده است که حکم اجمالی در اوست نه حکم تفصیلی، مانند یحرم من الرضاع ما یحرم بالنسب، که از این مسئله حرمت خواهر رضاعی و مادر و خاله و عمه و فرزند برادر و خواهر استفاده می‌شود. و همانند روایت: «الربا فی کل مکیل وموزون، یحل من الطیر ما یدف و یحرم منه ما یصف، ویحل من البیض ما اختلف طرفاه، ویحرم منه ما اتفق طرفاه، ویحل من السمک ما کان له فلوس، ویحرم منه ما لیس له فلوس» که از هر یک از آنها مسائلی چند استفاده می‌شود. اما وی این سخن را بر دیگر احتمالات مطرح در تبیین روایت[16] ترجیح نمی‌داند».[17] (مفید، 1414، ص107)

 

6. دانش پیامبر(ص)، مبدأ و خاستگاه دانش امام(ع)

امیرالمومنین(ع) هنگامی که به توصیف ترکان مغول پرداخت، یکی از اصحاب حضرت، از علم غیب بودن سخنان حضرت و آگاهی حضرت از دانش غیب سوال می‌کند، که حضرت به تفکیک علم غیب ذاتی الهی و دانش بشری می‌پردازد و آنگاه در انتهای کلام خود مبدأ و منشأ دانش خود را پیامبر(ص) معرفی می‌نماید: «وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی‏». (بحرانی، 1362، ج1، ص83 85)

هر چند عظمت دانش انتقالی پیامبر(ص) به امیرالمومنین(ع) در درک مردم نمی‌آید؛ «فَمَا یَدْرِی النَّاسُ مَا حَدَّثَهُ». (ابن بابویه، 1403، ج 2، ص650) امیرالمومنین در مواضع دیگری نیز به وابستگی علمی خود به پیامبر اشاره کرده: «إِنَّ فِی صَدْرِی هَذَا لَعِلْماً جَمّاً عَلَّمَنِیهِ رَسُولُ اللَّه‏» (صفار، 1404، ص 305، ح12) و در عین حال برجستگی دانش خویش را با توجه به زایش دانش‌های دیگر از آن و وجود ظرفیت توانائی این افزایش در خویش و انحصار آگاهی از آن در خود و پیامبر (صفار، 1404، ص 310، ح7) و با بیان این نکته که اگر پاسدارانی امین بر آن می‌یافتم، با ودیعه نهادن برخی از آن دانش، ایشان را بهره‌مند از دانشی بسیار می‌نمودم، معرفی می‌نماید. (ابن بابویه، 1403، ج 2، ص645؛ مفید، 1993، ص283)

عبدالله بن عمر نیز در گزارش خود از لحظات پایانی عمر پیامبر(ص)، به مسئله خلوت حضرت با امیرالمومنین(ع) اشاره و مسئله الف باب را مطرح و آنگاه نقل می‌کند؛ وقتی از حضرت پرسیده شد آیا آنچه را دریافت نمودی حفظ نمودی، ایشان در جواب با تایید آن، به عمق این ادراک با عبارت "و عقلته" اشاره می‌فرماید. برتری این دانش به گونه‌ای است که امام علی در برابر یهود نیز به مسئله الف باب و بهره مندی از دانش گسترده پیامبر اشاره دارد. (ابن بابویه، 1403، ج 2، ص643، ح23)

یونس بن رباط نقل می‌کند همراه کامل تمار در محضر امام صادق(ع) بودیم که کامل تمار خواستار عرضه روایتی شد که آن را شنیده است، وی عرضه می‌کند، شنیده‌ام که پیامبر در مریضی پایان عمر در روز وفاتشان هزار باب دانش را به امام علی حدیث نمود که هر بابی گشاینده هزار باب بوده است، حضرت با تایید این گفتار، دانش منتشر شده از ائمه برای شیعیانشان را تا آن دوره یک یا دو باب از آن هزار باب علم معرفی می‌نماید. این روایت علاوه بر دلالت بر شهرت یافتن این مسئله در عصر امام صادق(ع) دلالت می‌نماید دانش انتقالی از ائمه به پیروانشان از منبع دانش انتقالی از پیامبر به امام علی(ع) تغذیه می‌شود. (فیض کاشانی، 1406، ج 2، ص322‑324)

موید دیگر این گفتار پاسخ امام کاظم(ع) به چگونگی آگاهی و دانش ائمه است در حالی که پس از پیامبر(ص) نبی دیگر نبوده است و اهل بیت نیز درجه نبوت نداشته‌اند؟ حضرت با اشاره به آیه: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»می‌فرماید: «آنچه را پیامبر به امر الهی برای دیگران به زبان نیاورد، ما را مخصوص به آن فرمود. از این رو از میان اصحاب خود تنها با علی به نجوا می‌نشست و پس از نزول آیه «وَتَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ» پیامبر، خطاب به اصحابشان فرمود که از خدا خواسته‌ام آن را گوش تو قرار دهد». آنگاه حضرت، گفتار امام علی(ع) در مسجد کوفه: عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِیّاً أَلْفَ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب‏ را، از مکنون سرّ و امور اختصاص یافته به حضرت می‌داند که پس از ایشان تنها ائمه(ع) آن را به ارث برده‌اند. (همو، ج3، ص775 - 776) و اینگونه اتصال دانش ائمه اطهار به رسول خدا را با استناد به دلائل بیان می‌نماید.

 

7. شاخه‌های دانش الف باب

محتوای دانش الف باب حیطه گسترده‌ای از علوم را فرا گرفته است. روایت اصبغ بن نباته از امیرالمومنین نشان می‌دهد این تعلیم شامل حلال و حرامی به گستره طول حیات بشر و نیازهای انسان بوده است که در فرایند فزونی یافتن و گسترده شدن به دربهای دیگر دانش، به علم منایا و بلایا و فصل الخطاب رسیده است. (سلیم بن قیس، 1422، ص330‑331؛ حلی، 1424، ص 214)

مصادیق تاریخی نیز گواه بر فراگیری شاخه‌های گوناگونی از دانش در نتیجه آگاهی از هزار درب علم است. ابن عباس که خود نقل کننده روایت الف باب است هر چند درک آن را مشکل می‌داند، اما انکار آن را صحیح نمی‌داند و آنگاه با اشاره به حضورش در ذی قار و خیمه امیرالمومنین(ع) می‌گوید؛ حضرت امیر، امام حسن و عمار را به سوی کوفه برای گردآوری سپاه فرستاد و آنگاه با ذکر عددی مشخص فرمود، ای ابن عباس، حسن نزد تو با این تعداد سرباز خواهد آمد. ابن عباس می‌گوید با خود گفتم اگر تعداد همانی باشد که حضرت فرمود بدون شک این آگاهی از هزار باب علمی است که حضرت بهره‌امند از آن شده است. با ورود سپاه کوفیان تعداد آنان را از کاتب لشکر پرسیدم و او تعداد را همان عددی فرمود که امام فرموده بود. (سلیم بن قیس، 1422، ص 330 ‑331؛ ابن شاذان، 1423، ص 39)

از دیگر حوادثی که آگاهی آن توسط حضرت مستند به مسئله تعلیم الف باب شده است، می‌توان به حرکت سپاه حضرت از کوفه به مدائن و نافرمانی عمرو بن حریث به همراه هفت نفر اشاره داشت که برای تمسخر با حیوانی که گرفته بودند به عنوان خلیفه بیعت کردند. پس از وارد شدن آنان به مدائن، در ورودی مسجد حضرت آنان را دید و با اشاره به مردم فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَسَرَّ إِلَیَّ أَلْفَ حَدِیثٍ فِی کُلِّ حَدِیثٍ أَلْفُ بَابٍ لِکُلِّ بَابٍ أَلْفُ مِفْتَاح‏» و آنگاه با تلاوت آیه «َوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏» (الاسراء: 71) فرمود، به خدا سوگند روز قیامت هشت نفر به همراه امامشان که حیوانی است بر می‌خیزند که از نام آنان آگاهم. (مفید، 1993، ص 282‑284)

مسئله آگاهی حضرت از ویژگی‌های جسمانی افراد (همو، ص304‑ 305) و همچنین آگاهی از حب و بغض واقعی نسبت به خودشان از دیگر نمودهای دانشی است که به تعلیم الف باب مستند شده است. (همو، ص311)

 

نتیجه­گیری

  1. علم یکی از مؤلفه­های اصلی در موضوع جانشینی پیامبر(ص) بوده و نهاد امامت را به خود اختصاص می‌دهد.
  2. در منابع حدیثی، کلامی و تفسیری اهل سنت به روایت "الف باب" پرداخته شده است.
  3. مجموع گزارشات منابع اهل سنت از انتقال هزار باب علم از پیامبر(ص) به امام علی(ع) حکایت دارد، که هر یک این ابواب، هزار باب دیگر علم را به سوی ایشان گشوده است.
  4. گوناگونی منابع و طرق حدیث، اعتماد بر محتوای صادر شده در منابع اهل سنت را پدیدار می­سازد.
  5. برخی از محدثان و متکلمین اهل سنت با نگاهی انکاری، به هجمه در گزارش‌ها و روایاتی پرداخته‌اند که بیانگر فضیلت و برتری خاصی برای اهل بیت(ع) می‌باشد. از جمله این موضوعات می‌توان به روایات الف باب اشاره نمود.
  6. بر اساس گزارش شیخ مفید، برخی از فقهاء اهل سنت و گروهی از معتزله با استناد به روایت الف باب، صحّت مسئله اجتهاد و قیاس را نتیجه گرفته‌اند. شیخ مفید با دلیل این نوع استنباط را برداشتی ناصحیح معرفی می‌کند و احتمالات مطرح در روایات الف باب را بیان می‌نماید.
  7. روایات الف باب در منابع و جوامع حدیثی شیعه فراوان و ادعای تواتر در آن وجود دارد.
  8. بر اساس گزارش روایات مسئله تعلیم هزار باب دانش به امام علی(ع) در عصر صحابه و تابعین مطرح و در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) جزء آموزه‌ها و باورهای عمومی شیعه محسوب می‌گشته است.
  9. انگاره انحصار آگاهی و علم امام از مسیر عادی و طبیعی از سوی اندیشمندان شیعه تخطئه شده است، بلکه نفس قدسی امام استعداد رهیافت و پذیرش امور غیبی مورد افاضه الهی را دارد.
  10. از نگاه اندیشمندان شیعه اتصال روحانی و افاضه از روح مقدس حضرت رسول(ص) به قلب امام(ع)، منجر به آموختن الف باب شده است. با توجه به گستردگی دانش انتقالی، امکان دریافت این دانش تنها به صورت رمزی یا علم مکاشفی ممکن بوده که مخصوص امام است. از این رو تعلیم پیامبر(ص) به امام علی(ع) تنها دست یابی به صور جزئی نیست، بلکه آماده سازی نفس حضرت با قواعد و قوانین کلی است.
  11. مقصود از انفتاح در روایت الف باب، تفریع و انشعاب قوانین کلی از آنچه پر اهمیت‌تر از آن است می‌باشد.
  12. امام علی(ع) با وابسته دانستن دانش خود به پیامبر اکرم(ص) برجستگی دانش خویش را از سایرین با توجه به زایش دانش‌های دیگر از آن و وجود ظرفیت توانائی این افزایش در خویش و انحصار آگاهی از آن در خود و پیامبر(ص) معرفی می‌نماید.
  13. با توجه به محتوای هزار درب دانش، می‌توان ادعا نمود الف باب یکی از مبادی دانش امام به حلال و حرام و احکام الهی است که از طریق پیامبر اکرم(ص) برای امام حاصل شده است.
  14.  از مجموع آنچه گذشت ادعای شیعه در بهره­مندی پیشوایان خویش از علمی وافر، ریشه‌ها و چگونگی بهره­مندی ایشان از دانشی ویژه و الهی اثبات و این گفتار ادعای انحصار مرجعیت دینی و علمی در ائمه اثنی عشر را ثابت می‌نماید.

 

منابع

-         قرآن کریم.

-         ابن بابویه (شیخ صدوق)، (1403) الخصال، تصحیح و تعلیق: غفاری، علی اکبر، قم:جامعه مدرسین.

-         ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی (1403)، الموضوعات، تحقیق: محمد عثمان، عبدالرحمن، بیروت: دارالفکر.

-         ابن حبان، محمد (بی تا)، المجروحین، تحقیق، ابراهیم زاید، محمود، مکة المکرمة: دارالباز.

-         ابن شاذان، شاذان بن جبرئیل القمی (1423)، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین، بی­جا.

-         ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1376)، مناقب آل أبی طالب، نجف: مکتبه الحیدریة.

-         ابن عدی، عبدالله (1409)، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: زکار، سهیل، بیروت: دارالفکر.

-         ابن عساکر، علی بن الحسن (1415)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: شیری، علی، بیروت: دارالفکر.

-         اصفهانی، ابو نعیم احمد بن عبدالله (1409)، حلیة الاولیاء، بیروت: دار الکتب العلمیة..

-         ایجى، میر سید شریف (1325)، شرح المواقف، قم: انتشارات الشریف الرضی، افست قم.

-         بحرانی، ابن میثم (1362)، شرح نهج البلاغة، قم: چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی.

-         برقانی، احمد بن محمد (1410)، المعجم فی اسامی شیوخ ابی بکر الاسماعیلی، تحقیق، منصور، زیاد محمد، المدینة المنورة: مکتبة العلوم و الحکم.

-         بیاضی عاملی نباطی، علی بن یونس (بی تا)، الصراط المستقیم، بی جا: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة

-         ترمذی، محمد بن عیسی (1403) سنن ترمذی (الجامع الصحیح). تحقیق: عبداللطیف، عبدالوهاب، بیروت: دار الفکر.

-         تستری، شهید نورالله (1156)، إحقاق الحق، نسخه خطی: من مخطوطات موقع مرکز الفقیه العاملی لإحیاء التراث.

-         تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر (1401)، شرح المقاصد فی علم الکلام، پاکستان: دار المعارف النعمانیة.

-         همو، (1409) شرح المقاصد، تحقیق: عمیرة، عبدالرحمن، قم: شریف رضی.

-         حاکم نیشابوری، محمد(1400)، معرفة علوم الحدیث، بیروت: دار الآفاق الحدیث.

-         حر عاملی، محمد بن حسن (1403)، الفوائد الطوسیة، قم: المطبعة العلمیة.

-         همو، (1418)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة،  قم: نگین، مؤسسة معارف إسلامی إمام رضا (ع).

-      حسنی مغربی، احمد بن محمد (1403)، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة علم علی، تحقیق، امینی، محمد هادی، اصفهان: مکتبة امیر المؤمنین.

-         حلی، حسن بن سلیمان (1370)، مختصر بصائر الدرجات، نجف: منشورات المطبعة الحیدریة، النجف الأشرف، قم: انتشارات الرسول المصطفى (ص).

-         همو، (1424)، المحتضر، نجف: انتشارات المکتبة الحیدریة.

-         حلی، حسن بن یوسف (1407)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم: موسسه نشر اسلامی.

-         حلیمی، حسین بن حسن؛ محمد فوده، حلمی(1399)، المنهاج فی شعب الایمان، بیروت: دار الفکر.

-         خمینی، سید روح الله (1385)، الرسائل، قم: مؤسسة اسماعیلیان.

-         ذهبی، محمد بن احمد (1382)، میزان الاعتدال، تحقیق: البجاوی، علی محمد، بیروت: دار المعرفة.

-         همو، (1409)، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبدالسلام، بیروت: دار الکتاب العربی.

-         ذهبی، محمد بن احمد (1413)، سیر أعلام النبلاء، تحقیق : إشراف وتخریج : شعیب الأرنؤوط، تحقیق : حسین الأسد، بیروت: 1413 ، مؤسسة الرسالة.

-         همو، (بی تا)، تذکرة الحفاظ، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

-         رازی، ابوحاتم محمد بن ادریس (1371). الجرح و التعدیل. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

-         رازی، فخر الدین محمد بن عمر (1420). مفاتیح الغیب. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

-         زرندی حنفی، محمد بن یوسف(1377). نظم درر السمطین. بی جا.

-         سید بن طاووس، علی بن موسی (1399). الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف.قم: خیام.

-         همو، (1413). التحصین.  قم: نمونه، مؤسسة دار الکتاب (الجزائری).

-         سید مرتضى، علی بن حسین (1405). رسائل الشریف المرتضى. قم: مطبعة سید الشهداء،دار القرآن الکریم.

-         شاکر، محمد تقی؛ برنجکار، رضا (1391). «امامت و خاتیمت از دیدگاه قرآن و حدیث». مجله کتاب قیم، شماره 6.

-         همو، (1391). «کتاب الجامعه ونقش آن در فرآیند تبیین آموزه‌های شیعی». مجله پژوهش‌های قرآن و حدیث، شماره 7..

-         شریف رضی، محمد بن حسین (1414). نهج البلاغه. تصحیح صبحی صالح، بی جا: هجرت.

-         شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن؛ صلاح، محمد بن عویضه (1416). مقدمة ابن الصلاح فی معرفة علوم الحدیث. بیروت: دار الکتب العلمیة.

-         شیبانی، عمرو ابن أبی عاصم(1413). السنة. تحقیق : محمد ناصر الدین الألبانی، بیروت: المکتب الإسلامی.

-         صفار، محمد بن حسن(1404). بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم. قم.

-         عسقلانی، ابن حجر (1415). تقریب التهذیب. تحقیق: عطا، عبدالقادر، بیروت: دار الکتب.

-         همو، (1408). مقدمه فتح الباری. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

-         عواد، بشار و همکاران (1413). المسند الجامع. بیروت: دار الجیل و الکویت، الشرکة المتحدة.

-         غیب غلامی، حسین (1420). الامام البخاری و فقه اهل العراق. بیروت: دار الاعتصام.

-         فیض کاشانی، ملا محسن(1406). الوافی. اصفهان: طباعة أفست نشاط أصفهان، مکتبة الامام أمیر المؤمنین علی (ع).

-         کلینى، محمد بن یعقوب (1407). الکافی. تهران: الإسلامیة.

-         مازندرانی، ملا محمد صالح(1421). شرح أصول الکافی. بی جا: دار إحیاء التراث العربی للطباعة والنشر والتوزیع.

-         متقی هندی، علاء الدین علی (1409). کنز العمال. تحقیق: بکری، حیانی، بیروت: مؤسسه الرسالة.

-         مجلسی، محمد باقر (1406). ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار. قم: مطبعة الخی‌ام، قم، مکتبة آیة الله المرعشی.

-         همو، (1403). بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار(ع). بیروت: مؤسسة الوفاء.

-         مجلسی، محمد تقی(بی تا). روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه. بی جا: بنیاد فرهنک اسلامی حاج محمد حسین کوشانپور.

-         مزی، جمال الدین (1406). تهذیب الکمال. تحقیق : تحقیق وضبط وتعلیق : الدکتور بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرسالة.

-         مظفر، محمد حسن (1422). دلائل الصدق لنهج الحق. قم: آل البیت.

-         مفید، محمد بن محمد(1414) الفصول المختارة، بیروت: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع.

-         همو، (1414). الإرشاد. مؤسسة آل البیت (ع) لتحقیق التراث . بیروت : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع.

-         همو، (1933). الاختصاص. بیروت: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع.

-         مناوی، محمد عبدالرئوف بن علی (1415). فیض القدیر شرح الجامع الصغیر.تحقیق:تصحیح أحمد عبد السلام،  بیروت: دار الکتب العلمیة.

-         میلانی حسینی، سید علی اصغر(1392). جواهر الکلام فی معرفه الامامه و الامام. قم: انتشارات الحقایق.

-         نیشابوری، نظام الدین (1416). غرائب القرآن و رغائب الفرقان. تحقیق: عمیرات، زکریا، بیروت: دار الکتب العلمیة.

-         هلالی کوفی، سلیم بن قیس (1422). کتاب سلیم بن قیس.قم: نگارش دلیل ما.

-          هیثمی، علی بن ابی بکر(1408). مجمع الزوائد. بیروت: دار الکتب العلمیة.



[1]. دانشجوی دکتری دانشگاه قرآن و حدیث قم (نویسنده مسئول)            14mt.shaker@gmail.com

[2]. دانش آموخته کارشناسی ارشد دانشگاه قرآن و حدیث قم                      alirezab60@gmail.com

[3] . به عنوان نمونه ن.ک: (احادیث ذیل البقره: 247 و نیز: کلینی، 1407، ج2 ، ص 192، ص210-215، ص221-230، ص255-263).

[4] . امام صادق (ع) می فرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ ادْعُوا لِی خَلِیلِی فَأَرْسَلَتَا إِلَى أَبَوَیْهِمَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَعْرَضَ عَنْهُمَا ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِی خَلِیلِی فَأُرْسِلَ إِلَى عَلِیٍّ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ أَکَبَّ عَلَیْهِ یُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِیَاهُ فَقَالا لَهُ مَا حَدَّثَکَ خَلِیلُکَ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَلْفَ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب‏». (کلینی، 1407، ج1، ص296)

[5] . به عنوان نمونه مسئله خاتمیت و چگونگی پاسخ امام به سوالات مستحدثه با توجه به روایات الف باب قابل پاسخ گوئی است. (ر.ک: مقالات نگارنده با عناوین: «امامت وخاتمیت»، (تابستان 1391)، مجله کتاب قیم، ش6، ص 107-127، ؛ «کتاب الجامعه و نقش آن در فرایند تبیین آموزه های شیعی»، (زمستان 1391)، مجله پژوهشهای قرآن و حدیث دانشگاه تهران)

[6] . عباراتی همانند: «علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ، لن یفترقا حتّى یردا علَیّ الحوض»؛ «علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ، لن یفترقا حتّى یردا علَیّ الحوض»؛ «أعلم أُمّتی من بعدی علیّ بن أبی طالب»؛ «أقضاکم علیّ»؛ قول النبیّ (ص) لفاطمة (ع): «أو ما ترضین أنّی زوّجتک أقدم أُمّتی سلماً وأکثرهم علماً وأعظمهم حلماً»؛ عن عائشة: «أعلم الناس بالسُنّة علیّ بن أبی طالب»؛ قال سعید بن المسیّب: «لم یکن أحد من الصحابة یقول سلونی إلاّ علیّ بن أبی طالب»؛ در منابع و جوامع فریقین بیانگر بخشی از این واقعیت است.

[7]. در مقاله «پژوهشی در روایات الف باب» چاپ شده در مجله علوم حدیث (زمستان 1391)، به تبیین روایات شیعی و چیستی آن پرداخته شده است. جنبه نوآوری مقاله حاضر علاوه بر تبیین نوع نگرش اهل سنت و بررسی رجالی روایات اهل سنت، به تحلیل چگونگی این انتقال از نگاه شارحان و اندیشمندان با توجه به اهمیت این موضوع است.

[8]. فخر رازی در تفسیرش اشاره می­کند که حلیمی در المنهاج ذیل آیه «إن الله اصطفی آدم» معتقد است بایستی قوای ظاهری و باطنی انبیاء قوی­تر از دیگران باشد و از جمله  قوای باطنی ذکاء است که در ضمن آن به حدیث الف باب اشاره می­کند. اینکه این استناد به حلیمی است یا خود فخر رازی آورده از نقاط مبهم این متن است، اما در مراجعه به نسخه مطبوع کتاب منهاج در جلد اول صفحه 241 مطالب یاد شده به استثناء روایت مذکور قابل مشاهده است. (ن.ک: رازی، 1420، ج8، ص 200) نیز نیشابوری (زنده تا 728ه.ق) به مانند فخر رازی از حلیمی عیناً این روایت را  آوره است. ن.ک: (نیشابوری، 1416، ج2، ص 143 و 144)

[9]. برای مشاهده نمونه­هائی از  افراط­های صورت گرفته در رد احادیث با بهانه تشیّع راوی و تضادهای موجود در گفتار برخی از ارباب جرح و تعدیل اهل سنت ن.ک: (میلانی، 1392، ج1، ص140-180)

[10] . این امر دامنه­ای وسیع را به خود اختصاص داده است به گونه­ای که در بیشتر روایات فضائل اهل بیت(ع) که از پیامبر گرامی(ص) صادر شده است و برخی از آنان به تواتر رسیده است، نوعی از مواجهه و ایستائی در پذیرش قابل مشاهده است. به عنوان نمونه شدیدترین مواضع راجع به حدیث «انا مدینه العلم وعلی بابها» را ابن تیمیه اخذ کرده است. وی این حدیث را سست­ترین احادیثی می­خواند که بر «اعلم الناس» بودن علی(ع) پس از پیامبر دلالت می­کند. وی بدون هیچ گفتار مستدلی کذب حدیث را برآمده از متن آن می­داند. (ن.ک: ابن تیمیه، منهاج السنة النبویه، ج7، فصل قال الرافضی انه کان اعلم الناس بعد رسول الله(ص)، ص 378).  

[11] . روایت اینگونه است: وسئل علیه السّلام عن قضاء صلاة المغمى علیه فقال: «کُلُّ مَا غَلَبَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرٍ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْعُذْرِ لِعَبْدِهِ، ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: هَذَا مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِی یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ مِنْهَا أَلْفَ بَاب‏».

[12] . وی کلام خود را مستند به دیدگاه ارباب لغت و معانی بیان میداند.

[13] . گستردگی روایات الف باب در منابع شیعی با اسنادی صحیح ما را ازبررسی سندی تک تک آنها بی نیاز می نماید. این گسترش به اندازه­ای است که طبق گزارش ابن شهر آشوب، ابن بابویه در خصال از بیست و چهار طریق و صفار قمی در بصائرالدرجات از شصت و شش طریق این خبر را روایت نموده اند. (المناقب 2، ص36؛ و  ن.ک مجله علوم حدیث ش66 زمستان91 ص157-179). این امر در بخش نخست نگاشته حاضر برای توجه به رویکرد علماء اهل سنت در مقابل روایات فضائل اهل بیت(علیهم السلام) با تفصیل بیشتری پیگیری شد.

[14]. امام خمینی در بیان چرائی اختلاف میان عامه و خاصه و تاخیر بیان مخصصها با بیان وجود دلائل مختلف، اشاره به این مطلب می نماید که از جمله تمایزهای ذاتی ائمه اطهار(ع) از سائر مردم، در فهم تمام زیرشاخه های متفرع بر اصول کلی کتاب و سنت متجلی است و این علم به کتاب و سنت و جزئیات متفرع بر آن به یک یک ائمه به ارث می رسد، اموری که دیگران از آن محرومند و از این رو روی به اجتهاد ناقص نهاده اند». (خمینی، 1385، ج2 ، ص25-27)

[15]. در مورد عمق و پیوستگی رابطه امام علی(ع) با پیامبر اکرم(ص) علاوه بر کتب تاریخی ن.ک: (شریف رضی، 1414، ص301).

[16] . به احتمالات مطرح از نگاه شیخ مفید اشاره رفت. الفاظ روایت هم "فتح" دارد هم "یفتح"، می توان این احتمال را مطرح نمود که اگر در خانواده حدیثی "فتح" ترجیح یابد تفسیر علامه که اصول کلی تعلیم داه شده که مقدمه استنباط احکام جزئی است تقویت می شود اما اگر "یفتح" را ترجیح دهیم مثلا از نظر حجم گزارشات بیشتر باشد آن گاه استمراه و فزونی معنادار خواهد بود.

[17] . ملاصالح مازندانی در جمع میان روایات؛ که از سوئی امام را عالم به تمام علوم می داند و از سوئی بحث افزایش روزانه و نوبه نو در آنها مطرح است به دو نکته اشاره دارد؛ 1. علم پیشوایان شیعه به برخی از اشیاء بالفعل است و به برخی از اشیاء بالقوه است که ملاصالح از آن به بالقوه القریبه تعبیر می کند و در توضیح آن می نویسد؛ به این معنی که در حصول دانش به این امور تنها توجه یافتن نفوس قدسی و پاک ایشان کفایت می کند. از اینگونه آگاهی یافتن تعبیر به جهل شده است به دلیل آنکه بالفعل حاصل نیست. با این تفسیر میان برخی از روایات که دلالت بر علم ایشان به تمام اشیاء دارد و برخی که دلالت بر عدم آگاهی ایشان دارد می توان توافق ایجاد نمود. 2. علم ائمه اطهار علیهم السلام به اشیائی که وجود می یابند علمی اجمالی و ظلی است که هنگامه آشکار شدن آن اشیاء در اعیان هر روز و شب به علم شهودی و حضوری منجر می شود و روشن است گونه دوم دانش و علم با اولی مغایر است. (ملا صالح مازندرانی، 1421: 5 ، ص337)

منابع

-         قرآن کریم.
-         ابن بابویه (شیخ صدوق)، (1403) الخصال، تصحیح و تعلیق: غفاری، علی اکبر، قم:جامعه مدرسین.
-         ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی (1403)، الموضوعات، تحقیق: محمد عثمان، عبدالرحمن، بیروت: دارالفکر.
-         ابن حبان، محمد (بی تا)، المجروحین، تحقیق، ابراهیم زاید، محمود، مکة المکرمة: دارالباز.
-         ابن شاذان، شاذان بن جبرئیل القمی (1423)، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین، بی­جا.
-         ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1376)، مناقب آل أبی طالب، نجف: مکتبه الحیدریة.
-         ابن عدی، عبدالله (1409)، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: زکار، سهیل، بیروت: دارالفکر.
-         ابن عساکر، علی بن الحسن (1415)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: شیری، علی، بیروت: دارالفکر.
-         اصفهانی، ابو نعیم احمد بن عبدالله (1409)، حلیة الاولیاء، بیروت: دار الکتب العلمیة..
-         ایجى، میر سید شریف (1325)، شرح المواقف، قم: انتشارات الشریف الرضی، افست قم.
-         بحرانی، ابن میثم (1362)، شرح نهج البلاغة، قم: چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی.
-         برقانی، احمد بن محمد (1410)، المعجم فی اسامی شیوخ ابی بکر الاسماعیلی، تحقیق، منصور، زیاد محمد، المدینة المنورة: مکتبة العلوم و الحکم.
-         بیاضی عاملی نباطی، علی بن یونس (بی تا)، الصراط المستقیم، بی جا: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة
-         ترمذی، محمد بن عیسی (1403) سنن ترمذی (الجامع الصحیح). تحقیق: عبداللطیف، عبدالوهاب، بیروت: دار الفکر.
-         تستری، شهید نورالله (1156)، إحقاق الحق، نسخه خطی: من مخطوطات موقع مرکز الفقیه العاملی لإحیاء التراث.
-         تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر (1401)، شرح المقاصد فی علم الکلام، پاکستان: دار المعارف النعمانیة.
-         همو، (1409) شرح المقاصد، تحقیق: عمیرة، عبدالرحمن، قم: شریف رضی.
-         حاکم نیشابوری، محمد(1400)، معرفة علوم الحدیث، بیروت: دار الآفاق الحدیث.
-         حر عاملی، محمد بن حسن (1403)، الفوائد الطوسیة، قم: المطبعة العلمیة.
-         همو، (1418)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة،  قم: نگین، مؤسسة معارف إسلامی إمام رضا (ع).
-      حسنی مغربی، احمد بن محمد (1403)، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة علم علی، تحقیق، امینی، محمد هادی، اصفهان: مکتبة امیر المؤمنین.
-         حلی، حسن بن سلیمان (1370)، مختصر بصائر الدرجات، نجف: منشورات المطبعة الحیدریة، النجف الأشرف، قم: انتشارات الرسول المصطفى (ص).
-         همو، (1424)، المحتضر، نجف: انتشارات المکتبة الحیدریة.
-         حلی، حسن بن یوسف (1407)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم: موسسه نشر اسلامی.
-         حلیمی، حسین بن حسن؛ محمد فوده، حلمی(1399)، المنهاج فی شعب الایمان، بیروت: دار الفکر.
-         خمینی، سید روح الله (1385)، الرسائل، قم: مؤسسة اسماعیلیان.
-         ذهبی، محمد بن احمد (1382)، میزان الاعتدال، تحقیق: البجاوی، علی محمد، بیروت: دار المعرفة.
-         همو، (1409)، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبدالسلام، بیروت: دار الکتاب العربی.
-         ذهبی، محمد بن احمد (1413)، سیر أعلام النبلاء، تحقیق : إشراف وتخریج : شعیب الأرنؤوط، تحقیق : حسین الأسد، بیروت: 1413 ، مؤسسة الرسالة.
-         همو، (بی تا)، تذکرة الحفاظ، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
-         رازی، ابوحاتم محمد بن ادریس (1371). الجرح و التعدیل. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
-         رازی، فخر الدین محمد بن عمر (1420). مفاتیح الغیب. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
-         زرندی حنفی، محمد بن یوسف(1377). نظم درر السمطین. بی جا.
-         سید بن طاووس، علی بن موسی (1399). الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف.قم: خیام.
-         همو، (1413). التحصین.  قم: نمونه، مؤسسة دار الکتاب (الجزائری).
-         سید مرتضى، علی بن حسین (1405). رسائل الشریف المرتضى. قم: مطبعة سید الشهداء،دار القرآن الکریم.
-         شاکر، محمد تقی؛ برنجکار، رضا (1391). «امامت و خاتیمت از دیدگاه قرآن و حدیث». مجله کتاب قیم، شماره 6.
-         همو، (1391). «کتاب الجامعه ونقش آن در فرآیند تبیین آموزه‌های شیعی». مجله پژوهش‌های قرآن و حدیث، شماره 7..
-         شریف رضی، محمد بن حسین (1414). نهج البلاغه. تصحیح صبحی صالح، بی جا: هجرت.
-         شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن؛ صلاح، محمد بن عویضه (1416). مقدمة ابن الصلاح فی معرفة علوم الحدیث. بیروت: دار الکتب العلمیة.
-         شیبانی، عمرو ابن أبی عاصم(1413). السنة. تحقیق : محمد ناصر الدین الألبانی، بیروت: المکتب الإسلامی.
-         صفار، محمد بن حسن(1404). بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم. قم.
-         عسقلانی، ابن حجر (1415). تقریب التهذیب. تحقیق: عطا، عبدالقادر، بیروت: دار الکتب.
-         همو، (1408). مقدمه فتح الباری. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
-         عواد، بشار و همکاران (1413). المسند الجامع. بیروت: دار الجیل و الکویت، الشرکة المتحدة.
-         غیب غلامی، حسین (1420). الامام البخاری و فقه اهل العراق. بیروت: دار الاعتصام.
-         فیض کاشانی، ملا محسن(1406). الوافی. اصفهان: طباعة أفست نشاط أصفهان، مکتبة الامام أمیر المؤمنین علی (ع).
-         کلینى، محمد بن یعقوب (1407). الکافی. تهران: الإسلامیة.
-         مازندرانی، ملا محمد صالح(1421). شرح أصول الکافی. بی جا: دار إحیاء التراث العربی للطباعة والنشر والتوزیع.
-         متقی هندی، علاء الدین علی (1409). کنز العمال. تحقیق: بکری، حیانی، بیروت: مؤسسه الرسالة.
-         مجلسی، محمد باقر (1406). ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار. قم: مطبعة الخی‌ام، قم، مکتبة آیة الله المرعشی.
-         همو، (1403). بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار(ع). بیروت: مؤسسة الوفاء.
-         مجلسی، محمد تقی(بی تا). روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه. بی جا: بنیاد فرهنک اسلامی حاج محمد حسین کوشانپور.
-         مزی، جمال الدین (1406). تهذیب الکمال. تحقیق : تحقیق وضبط وتعلیق : الدکتور بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرسالة.
-         مظفر، محمد حسن (1422). دلائل الصدق لنهج الحق. قم: آل البیت.
-         مفید، محمد بن محمد(1414) الفصول المختارة، بیروت: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع.
-         همو، (1414). الإرشاد. مؤسسة آل البیت (ع) لتحقیق التراث . بیروت : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع.
-         همو، (1933). الاختصاص. بیروت: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع.
-         مناوی، محمد عبدالرئوف بن علی (1415). فیض القدیر شرح الجامع الصغیر.تحقیق:تصحیح أحمد عبد السلام،  بیروت: دار الکتب العلمیة.
-         میلانی حسینی، سید علی اصغر(1392). جواهر الکلام فی معرفه الامامه و الامام. قم: انتشارات الحقایق.
-         نیشابوری، نظام الدین (1416). غرائب القرآن و رغائب الفرقان. تحقیق: عمیرات، زکریا، بیروت: دار الکتب العلمیة.
-         هلالی کوفی، سلیم بن قیس (1422). کتاب سلیم بن قیس.قم: نگارش دلیل ما.
-          هیثمی، علی بن ابی بکر(1408). مجمع الزوائد. بیروت: دار الکتب العلمیة.