واکاوی نگرش علامه طباطبایی به روایات وارده در تفسیر قرآن کریم با تأکید بر مفاهیم بطن و جری

نوع مقاله : پژوهشی

نویسندگان

1 استاد گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س)

2 . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س)

3 کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س) (نویسنده مسئول)

چکیده

چکیده خاستگاه لایه­های معنایی آیات و بطن قرآن، روایات معصومان(ع) است. در این روایات، مصادیق متنوعی تحت عنوان بطن معرفی شده است. مصادیقی که به نظر می­رسد تفاوت­های زیرساختی با یکدیگر دارند. علامه طباطبایی از نخستین قرآن پژوهانی است که به طور گسترده به تحقیق در معارف این روایات پرداخته تا با توجه به اهمیتی که مسأله بطن قرآن در تفسیر کتاب آسمانی دارد، بتواند تعریف جامعی را در این باره ارائه کند. مصادیق موجود در روایات، بیانگر دو نوع بطن است که با عناوین "بطن معنایی" و "بطن مصداقی" از هم متمایز می­شوند. علامه طباطبایی نوع اول را با عنوان بطن بیان کرده و بطن مصداقی را با عنوان "جری" معرفی می­کند و برای هرکدام، تعریف مستقلی ارائه نموده و قائل به تمایز میان این دو است. با وجود این تمایز در تعاریف، (در مواردی) در تمییز جری از بطندچار تردید شده است.  برآیند این تردید، در غالب موارد، بازگشت عملی علامه در تعریف باطن قرآن، به "بطن مصداقی" است، هرچند که در تعریف خود از بطن، جایی برای این معنا باز نکرده است. واژه‌های کلیدی: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، روایات تفسیری، بطن، جری، تطبیق.  

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Clarifying Allamah Tabatabayi's View on Interpretive Traditions with Emphasis on the Concept of “batn” and “jary”

نویسندگان [English]

  • Fathiyeh Fattahizadeh 1
  • Fatemeh Alaee Rahmani 2
  • Marjan Gholami 3
1 . Full professor in Quran and Hadith at Alzahra University. f_fattahizadeh@alzahra.ac.ir
2 . Associate professor in Quran and Hadith at Alzahra University. alaee.fatemeh@yahoo.com
3 . MA graduate in Quran and Hadith at Alzahra University. (Responsible Author) gholami701@gmail.com
چکیده [English]

Abstract The origins for believing in variant stages of meaning in Quran are traditions from Imams (PBUT). In these traditions different examples have been introduced as the inward aspect (batn) of Quran; but it seems that these examples are not basically identical. Allamah Tabatabayi  is of the first Quranic scholars who has widely studied  these traditions and as this theory has a great impact on the interpretation of the Holy Quran, he has tried to propose a comprehensive definition for these traditions. The examples mentioned in the traditions display two different category of inward aspect: the one concerning meaning and the other concerning denotations. Allamah introduces the former as the actual inward aspect (batn) of Quran and the  latter “Jary” offering two separate definitions for them. Despite this classification, at times he hesitates in identifying the examples mentioned. Studying these cases shows that they mostly can be classified in the denotation group while he labels them as “batn” without giving any such a definition for “batn”.   Keywords: Allamah Tabatabayi, Almizan, interpretive traditions, inward aspect (batn), Jary (denotation).

کلیدواژه‌ها [English]

  • Keywords: Allamah Tabatabayi
  • Almizan
  • interpretive traditions
  • inward aspect (batn)
  • Jary (denotation)

فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تحقیقات علوم قرآن و حدیث» دانشگاه الزهرا(س)

سال دوازدهم، شماره2،تابستان1394، پیاپی26

 

 

 

 

واکاوی نگرش علامه طباطبایی به روایات وارده در تفسیر قرآن کریم با تأکید بر مفاهیم بطن و جری

 

فتحیه فتاحی زاده[1]

فاطمه علایی رحمانی[2]

مرجان غلامی[3]

 

تاریخ دریافت:10/11/92

تاریخ تصویب:18/03/94

چکیده

خاستگاه لایه­های معنایی آیات و بطن قرآن، روایات معصومان(ع) است. در این روایات، مصادیق متنوعی تحت عنوان بطن معرفی شده است. مصادیقی که به نظر می­رسد تفاوت­های زیرساختی با یکدیگر دارند. علامه طباطبایی از نخستین قرآن پژوهانی است که به طور گسترده به تحقیق در معارف این روایات پرداخته تا با توجه به اهمیتی که مسأله بطن قرآن در تفسیر کتاب آسمانی دارد، بتواند تعریف جامعی را در این باره ارائه کند. مصادیق موجود در روایات، بیانگر دو نوع بطن است که با عناوین "بطن معنایی" و "بطن مصداقی" از هم متمایز می­شوند.

علامه طباطبایی نوع اول را با عنوان بطن بیان کرده و بطن مصداقی را با عنوان "جری" معرفی می­کند و برای هرکدام، تعریف مستقلی ارائه نموده و قائل به تمایز میان این دو است. با وجود این تمایز در تعاریف، (در مواردی) در تمییز جری از بطندچار تردید شده است.  برآیند این تردید، در غالب موارد، بازگشت عملی علامه در تعریف باطن قرآن، به "بطن مصداقی" است، هرچند که در تعریف خود از بطن، جایی برای این معنا باز نکرده است.

واژه‌های کلیدی: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، روایات تفسیری، بطن، جری، تطبیق.

 

1. مقدمه

تصریح روایات وارد شده در کتب فریقین، وجود لایه­های باطنی را برای آیات قرآن به اثبات رسانده و جایی برای مخالفت با آن باقی نگذاشته است.[4] آنچه در این میان مسأله برانگیز بوده، نحوه­ تبیین معنای باطنی و طریقه­ دست­یابی به آن است که در این باره، در میان صاحب نظران اختلافاتی وجود دارد. به نظر می­رسد که تا قبل از علامه طباطبایی، پژوهش جدی در این زمینه صورت نگرفته و وی نخستین قرآن‏پژوهى است که به بررسى عمیق و گسترده در باب معنا و مفهوم ظاهر و باطن و تعیین حدود و چارچوب آن پرداخته است (رستمی، 1380، ص54).

علامه در چند مورد از تفسیر ارزشمند خود و نیز در کتاب "قرآن در اسلام" به بررسى حدود و ضوابط معنای بطنی قرآن پرداخته و افزون بر آن، نمونه‏هایى ملموس و عینى در سراسر تفسیرش ارائه نموده است. این اقدام توجه سایر پژوهشگران عرصه تفسیر و علوم قرآن را نیز به مقوله بطن قرآن و اهمیت آن جلب نموده و بستری برای تألیفات و پژوهش­های متعدد در این زمینه شده است. علامه همچنین در تفسیر خود، از جریان الفاظ و آیات قرآن بر مصادیق جدیدی که در طول زمان پیش می­آید به تفصیل سخن گفته و آن را با عنوان "جری القرآن" بیان کرده است.

در حقیقت وی گونه­های روایاتی را که در المیزان نقل کرده تحت عناوین جری و بطن، مشخص و از یکدیگر تفکیک نموده است. با توجه به اینکه دو مقوله بطن و جری هر دو برخاسته از روایات بیانگر باطن قرآن است، میان آنها ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد به گونه­ای که بعضی از محققان پس از علامه، همچون آیت الله معرفت این دو مقوله را دو مرحله متوالی برای رسیدن به معنای باطنی می­دانند (ر.ک: معرفت، 1418، ج1، ص24-28).

آنچه قابل تأمل است اینکه در تعاریف علامه، تفاوت بین بطن و جری کاملاً مشهود است، اما هنگامی­که به بررسی مصادیق ذکر شده برای این دو عنوان ­پرداخته می­شود، و به ویژه با مشاهده­ تردید ایشان بین این دو مقوله در تعیین نوع بعضی روایات، می­توان دریافت که مرز بین بطن و جری در کلام وی، کاملاً روشن نیست. پژوهش حاضر با استقصای موارد مورد تردید علامه، درصدد واکاوی آن، بر اساس تحلیل نمونه­ها و موازنه­ آنها با تعاریف علامه است.

 

2. جایگاه روایات در فهم قرآن از نگاه علامه طباطبایی

در میان دانشمندان شیعه و سنی، همواره دو دیدگاه نسبت به جایگاه روایات در فهم و تفسیر قرآن وجود داشته است: عده­ای با استناد به آیات و روایات، فهم درست از قرآن کریم را تنها در چارچوب روایات میسر می­دانند و بیرون رفتن از این چارچوب را افتادن در تفسیر به رأی - که به شدت مورد نکوهش بوده - تلقی می­کنند؛ و در مقابل، عالمان دیگر فهم قرآن کریم را برای عموم مردم و جملگی مخاطبان آن دست یافتنی و قابل وصول می­دانند (نفیسی، 1384، ص118-117). علامه طباطبایی از قائلان به نظریه اخیر است. ایشان معتقد است که قرآن از آن جهت که حجت است، در دلالت خود مستقل و بی­نیاز از غیر است. وی می­گوید: «اگر این کتاب در روشن نمودن مقاصدش نیاز به چیز دیگری داشت، حجیتش تمام نبود... » (طباطبایی، 1353، ص86).

از طرف دیگر، ایشان حجیّت بیان پیامبر اکرم (ص) را وابسته به قرآن می­داند، با این توضیح که رفع اختلافات قرآن توسط پیامبر اکرم (ص) بدون آوردن شاهد لفظی از خود قرآن، برای کسی که به نبوت و عظمت وی معتقد نباشد، کافی نیست (ر.ک: همان).

این اعتقاد علامه بدین معنا نیست که وی مفسر را بی­نیاز از مراجعه به روایات تفسیری می­داند، بلکه او قرآن کریم و سنّت را در کنار هم حجت می­داند و تصریح می­کند که نه تنها در تفصیل احکام، بلکه در جزئیات داستان­ها و امور مرتبط با معاد نیز باید بدان مراجعه کرد. در واقع در اینگونه موارد، از آنجا که آیات در بیان جزئیات ساکت هستند، مراجعه به سنت، نه از باب فهم معنای عنوان شده در آیات، بلکه برای دریافتن جزئیات ذکر نشده در آیات است.

در نهایت، در نظر صاحب المیزان، جایگاه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بیان دست نیافتنی­های قرآن کریم نیست -  چه همه­ آن دست یافتنی است -  بلکه مقام ایشان تعلیم شیوه­ درست بهره­گیری از قرآن کریم - که همان تفسیر قرآن به قرآن است- و بیان جزئیات احکام، داستان­ها و... در جایی است که قرآن کریم از بیان آنها ساکت مانده است (نفیسی، 1384، ص117).

علامه در کتاب "قرآندراسلام" به روش اساسی خود در تفسیر تصریح کرده و آن را برگرفته از احادیث و جدا از تفسیر به رأی دانسته، می­گوید: «تفسیر آیات با تدبر و دقت در آنها و در آیات دیگر و با استفاده از احادیث، روش اساسی است که ما بدان تمسک جسته­ایم و این همان روشی است که پیغمبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان در احادیث خود بدان ترغیب نموده‌اند. این روش با شیوه­ای که در حدیث معروف "من فسّر القرآنَ برأیه فلیتبوّأُ مقعده من النّار" از آن نهی شده تفاوت دارد، زیرا در این اسلوب، قرآن، با قرآن تفسیر می­گردد، نه توسط رأی مفسر» (طباطبایی، 1353، ص88).

از نظر علامه طباطبایی، جایگاه استناد به سنت در تفسیر قرآن، تنها در محدوده­ اخبار قطعیة الصدور از پیامبر(ص) و ائمه اهل بیت(ع) است، و خبر غیر قطعی که در اصطلاح "خبر واحد"  نامیده می­شود، حتی در صورت موثوق الصّدور بودن، تنها در احکام شرعیه معتبر است و در غیر آنها حجیت ندارد (رک: همان، ص101- 102). از این رو با اصل قرار دادن روش قرآن به قرآن، پس از بیان معانی مستنبط از آیات، این گونه روایات را به عنوان مؤیدی بر آن معانی نقل کرده است.

در بررسی متون روایات نیز، اگر روایتی با تفسیر ارائه شده از آیه هماهنگ باشد، آن را می­پذیرد؛ و روایاتی را که با مضمون آیات سازگار نبوده، یا ذکر نکرده و یا در صورت بیان، اگر قابل توجیه بوده، توجیه کرده و اگر نادرستی‌اش روشن بوده، آن را رد کرده است (استادی، 1383، ص234-233).

 

3. معیار تفکیک روایاتدر تفسیر المیزان

با توجه به اینکه در تفاسیر روایی، روایات تفسیر، بطن، تطبیق و ... آمیخته با هم و بدون تفکیک نوع در ذیل آیات آورده شده، بسیاری از مخالفان پنداشته­اند که شیعه این گونه روایات را تفسیر آیه می­داند، و بر این اساس بر عقاید و تفسیر شیعیان خرده می‌گیرند (ر.ک: رستمی، 1380، ص82). به عنوان مثال، گلدزیهر با اشاره به روایاتی که مصادیق بعضی از آیات قرآن را اهل بیت(ع) و یا دشمنان آن بزرگواران دانسته است، می­گوید: «شیعه، قرآن را تا حدّ زیادى به عنوان یک کتاب حزبى با گرایش شیعى مى‏شناسد» (گلدزیهر، 1383ش، ص268).

 علامه در جهت دفع شبهات مخالفان، در تفسیر خود به تفکیک گونه­های این دسته از روایات پرداخته است؛ آنها را به دو گروه کلی تفسیری و غیر تفسیری تقسیم نموده، تا معلوم شود آن دسته از روایات که مستمسک خرده جویان قرار گرفته، جنبه­ی تفسیری ندارد، بلکه یا در مقام بیان معانی باطنی آیات است که این معانی منافاتی با تفسیر ظاهر آیات ندارد و یا بیانگر مصادیقی از آیات است که این گونه نیز به معنای انحصار مفهوم آیه یا عبارت قرآنی در آن مصادیق نیست، مگر در مصادیق انحصاری که جزء تفسیر قرآن بوده و تردید در آن راه ندارد، مانند آیه‌: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون» (المائدة: 55)، که بنا بر روایات فریقین (سیوطی، 1404، ج2، ص293؛ طبری، 1412، ج6، ص186؛ ابن ابی حاتم، 1419، ج4، ص1162؛ کلینی، 1407، ج1، ص427)، تفسیر آن، امیرالمؤمنین(ع) است. بر این اساس، علامه روایات غیر تفسیری را تحت عناوینی چون "بطن و اشاره" و "جری و تطبیق"، تفکیک نموده است.

 

3-1. روایاتتفسیری

"تفسیر" در اصطلاح، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است (خویی، بی تا، ص267). به عبارت دیگر تفسیر، بر طرف کردن ابهام از لفظی است که فهم معنای مقصود آن مشکل است (معرفت، 1418، ج1، ص13). مراد از روایات تفسیری هم، روایاتی است که در این راستا بوده، به توضیح معنای الفاظ آیه و بیان منظور و مراد آن، صرف نظر از موضوع آیه می­پردازد.

علامه این روایات را دلیل و مستند تفسیر خود نگرفته، بلکه آنها را صرفاً به عنوان مؤیدی بر فهم خود از آیه برشمرده و مکرراً، ذیل روایات، با اصل قرار دادن تفسیر خود از آیه، گفته است: «هذا الذی یؤید ما قدّمناه» (نفیسی، 1384، ص118-117) به عنوان نمونه، ایشان ذیل آیه شریفه «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات‏» (آل عمران: 7) روایاتی را نقل کرده، از جمله روایتی از امام صادق(ع) در معرفی متشابه که فرمودند: « ... متشابه آن آیاتی است که معنایش براى کسى که آن را نمى‏فهمد، مشتبه است» (عیاشی، 1380ق، ج1، ص12).

و نیز روایتی از امام رضا (ع) که فرمودند: «کسى که متشابه را به محکم قرآن برگرداند، به سوى صراط مستقیم هدایت شده ...» (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص290).

و پس از نقل این روایات می­گوید: «این اخبار در تفسیر متشابه معنایی نزدیک به هم دارند، و همه گفتار قبلی ما را تأیید می­کند، که گفتیم تشابه، قبل از رفع ابهام است، و چنان نیست که به هیچ وجه نشود آن را برطرف کرد، بلکه با ارجاع متشابه به محکم و با تفسیر محکم از آن، تشابهش برطرف می­شود» (طباطبایی، 1417، ج3، ص68).

ایشان ذیل عبارت «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِه‏» (آل عمران: 7) روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل می­کند که در آن، حضرت(ع) "راسخان در علم" را معرفی نموده است: «... راسخان در علم آن‌هایی هستند که خدای تعالی از اینکه متعرض امور ماورای پرده­ غیب شوند بی­نیازشان کرده، آنان به تمامی معارفی که از حیطه­ی علمشان بیرون است و تفسیرش را نمی­دانند، اقرار دارند و می­گویند:«آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» خدای تعالی آنان را با این فضیلت ستوده که به عجز خود از رسیدن به تفسیری که در حیطه­ی علمشان نیست اعتراف دارند» (کلینی، 1407، ج8، ص398). 

سپس می­گوید: «جمله­ "ای بنده خدا راسخان در علم چنین و چنانند"، ظهور در این دارد که آن جناب، حرف "واو" در جمله­ " وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ" را "واو استینافی" گرفته، نه عاطفه، همچنان که ما نیز همین معنا را استفاده کردیم، و مقتضای استینافی بودن "واو" این است که راسخان در علم، به تأویل متشابهات، عالم نیستند، گرچه چنین امکانی برایشان هست، و آیه­ شریفه این امکان را نفی نمی­کند. و جمله "آن‌هایی هستند که خدای تعالی از اینکه متعرض امور ماورای پرده غیب شوند بی­نیازشان کرده"، خبر برای جمله "راسخان در علم" می­باشد و خلاصه می­خواهد بفرماید که راسخان در علم چنین کسانی هستند ...» (طباطبایی، 1417، ج3، ص69).

نمونه­ها­ی این اخبار و این گونه داوری از سوی علامه در جای جای بحث­های روایی تفسیر المیزان به چشم می­خورد (ر.ک: همان، ج2، ص426؛ ج8، ص367؛ ج10، ص99؛ ج20، ص117 و ...).

 

 

 

3-2. روایات غیر تفسیری

منظور از روایات غیر تفسیری، آن دسته از روایاتی است که از نظر علامه نقشی در تبیین ظاهر آیه و فهم مراد آن ندارد. ایشان بدین لحاظ، در داوری نسبت به این روایات، آنها را "لَیسَت بِمُفَسِرَه" خوانده و برای آنها قائل به اقسامی شده است از جمله:

 

3-2-1. روایات اشاری بطنی

لفظ "اشاره" برگرفته از کلام معصومان(ع) است، از جمله امام صادق(ع) که می‌فرماید: «کتاب خداوند بر چهار پایه استوار است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق؛ عبارات برای همگان؛ اشارات برای خواص؛ لطایف برای اولیاء؛ و حقایق برای انبیاء» (مجلسی، 1403، ج75، ص278).  

درباره‏ روش تفسیر اشارى دیدگاه‏ها، تعریف‏ها و تقسیم بندى‏هاى متفاوتى وجود دارد، اما به طور کلی می­توان گفت که تفسیر اشاری بر دو نوع است:

الف) تفسیر اشاری صحیح: که مقصود از آن بدست آوردن بطن قرآن و تأویل آن، به صورتی ضابطه­مند و صحیح است که این ضابطه (ضوابط) نزد مفسران و علمای مختلف با توجه به تفاوت تعاریفشان از بطن قرآن، متفاوت است.

ب) تفسیر اشاری غیر صحیح: که بر نظریات عرفانی یا شهود عرفانی پایه گذاری شده، و امری ذوقی و بدون ضابطه است که به تفسیر به رأی منتهی می­شود (رک: رضایی اصفهانی، بی تا، ص340).

علامه طباطبایی درباره­ تفسیر اشاری غیر صحیح معتقد است که صاحبان آن (متکلمین، فلاسفه، صوفیه و ... ) در تفسیر قرآن، هرگاه ظاهر آیات را مخالف با عقاید مذهبی و یا آراء مسلم فلسفی خود می­یافتند، آنها را در جهت موافق با مسلک و آراء خود تأویل می­کردند، لذا می­گوید: «نام این قسم بحث تفسیری را "تطبیق"[5] گذاشتن، مناسب‌تر است از اینکه آن را تفسیر بخوانیم» (ر.ک: طباطبایی، 1417، ج1، ص8-6).

از نظر وی، تفسیر اشاری صحیح، استفاده از "بطن" قرآن است که در احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع) بدان تصریح شده است» (ر.ک: همان).

اصطلاح "بطن" نیز برخاسته از روایات است. علامه در تعریف بطن می­نویسد: «قرآن از نظر معنا مراتب مختلفی دارد، مراتب طولی که مترتب و وابسته بر یکدیگر است، و همه­ی آن معانی در عرض واحد قرار ندارند، تا کسی بگوید این مستلزم آن است که یک لفظ در بیش از یک معنا استعمال شده باشد و این صحیح نیست، و یا کسی بگوید این نظیر عموم، مجاز می‌شود و یا از باب لوازم متعدد برای ملزوم واحد است، نه، بلکه همه‌ی آن معانی، معانی مطابقی است که لفظ آیات به طور مطابقی بر آن دلالت دارد. چیزی که هست، هر معنایی مخصوص به افق و مرتبه‌ای از فهم و درک است» (همان، ج3 ، ص64).

و در جای دیگر می­گوید: « ... بطن قرآن آن معنایى است که در زیر پوشش معناى ظاهرى نهان است، حال چه اینکه یک معنا باشد، و یا معانى بسیار باشد، چه اینکه با معناى ظاهرى نزدیک باشد، و چه اینکه دور باشد، و بین آن ظاهر و این معناى دور معانى دیگرى واسطه باشد ...» (همان، ص74).

بر اساس این تعریف، علامه معانی آیات قرآن را به یک سطح محدود نمی­کند و می­گوید آیات قرآن به جای یک معنی، سطوح و لایه­های متعددی از معنا را دارا هستند که این معانی مانند مشترک لفظی، در یک سطح نیستند، بلکه ارتباط این معانی با یکدیگر ارتباط طولی است، یعنی لفظ دارای یک معنا و مدلول ظاهری است و همین معنا در درون خود، معانی دیگری را هم افاده می­کند که آن معانی لایه­های دیگری از همین معنا هستند، و به عبارتی آن معانی، رقیقه­ها و سایه­های معنای اول به شمار می­آیند. به گفته ایشان، در این گونه رابطه تمام معانی، مدلول­های مطابقی لفظ هستند نه مفاد التزامی آن، یعنی خود لفظ ما را مستقیما به آن معانی هدایت می­کند و واسطه­ای میان آنها و لفظ وجود ندارد (صدر حسینی، 1390).

علامه ظاهر و باطن را دو امر نسبى می­داند و در این باره می­گوید: «هر ظاهرى نسبت به ظاهر خودش باطن، و نسبت به باطن خود ظاهر است. این مطلب برگرفته از روایات است: در تفسیر عیاشى از جابر از امام باقر(ع) روایت کرده که وى گفت: از آن جناب از تفسیر آیاتى مى‏پرسیدم، و آن جناب پاسخ مى‏داد، و وقتى دوباره از تفسیر همان آیات مى‏پرسیدم پاسخى دیگر مى‏داد، عرضه داشتم: فدایت شوم شما در روزهاى قبل از این به سؤال من جوابى دیگر داده بودید و امروز طورى دیگر جواب دادید، فرمود: «اى جابر براى قرآن بطنى است، و براى بطنش نیز بطنى دیگر است، هم چنان که براى آن ظاهرى است، و براى ظاهرش نیز ظاهرى دیگر ...» (طباطبایی، 1417، ج3 ، ص73).

از نظر ایشان معنای باطنی حتماً در ارتباط با سیاق نیست و ممکن است به طور خاص، ناظر به یک عبارت- جدا از سیاق آن- باشد. گواه بر این مطلب مواردی- اعم از روایات و آراء مفسران- است که علامه پس از بیان عدم سازگاری آن با سیاق آیات، آنها را جزو مقوله بطن دانسته است (برای نمونه ر.ک: همان، ج11، ص28 ؛ ج1، ص315). 

به نظر می­رسد که این قول علامه مستند به روایتی از امام باقر(ع) باشد که در آن به جابر فرمود: «اى جابر براى قرآن بطنى است، و براى بطنش نیز بطنى دیگر است، ... اى جابر! هیچ علمى از علم تفسیر قرآن، از عقول مردم دورتر نیست. چون یک آیه قرآن ممکن است اولش درباره چیزى و وسطش درباره چیز دیگر، و آخرش درباره چیز سومى باشد، با اینکه یک کلام است، و اول و وسط و آخرش متصل به هم است، در عین حال بر چند وجه گردانده مى‏شود» (حر عاملی، 1409، ج27، ص192؛ عیاشی، 1380، ج1، ص12).

در تعریف علامه از باطن، چند نکته وجود دارد:

1- دست یافتن به معانى باطن از رهگذر معانى ظاهر امکان پذیر است، چه این که می‌گوید: باطن در پشت ظاهر نهفته است و این امر نشانگر وجود پیوندى میان آن دو است.

2- ممکن است در پس معناى ظاهرى، چند بطن قرار داشته باشد، روشن است که این نکته برگرفته از روایاتى است که آیات را دارای "بطون" می‌داند.

3- چگونگى پیوند بطون با معناى ظاهرى، در برخى موارد آشکار است و در مواردى، نیاز به تعمق و ژرفنگرى دارد، زیرا می‌گوید که برخى از آن نیازمند واسطه است و برخى دیگر، بدون واسطه کشف می‌شود (رستمی، 1380، ص155).

علامه بطن را در سراسر قرآن جاری دانسته و می­گوید: «همین ترتیب یعنى ظهور یک معناى ساده ابتدائى از آیه و ظهور معناى وسیع‌تری به دنبال آن و همچنین، ظهور و پیدایش معنایى در زیر معنایى دیگر در سرتاسر قرآن مجید جارى است و با تدبر در این معانى، معناى حدیث معروف که از پیغمبر اکرم(ص) مأثور و در کتب حدیث و تفسیر نقل شده است: «إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً وَ لِبَطْنِهِ بَطْنٌ إِلَى سَبْعَةِ أَبْطُن‏» روشن می­شود» (طباطبایی، 1353، ص36- 35).

 

3-2-1-1. تأویل از نظر علامه طباطبایی و تفاوت آن با بطن

اصطلاحات "تأویل"، "بطن" و "جری"، هر سه برگرفته از روایات معصومان(ع) در رابطه با قرآن است که دو مورد اول به تصریح، و مورد سوم با اشاره بیان شده است. بررسی روایات رسیده در این زمینه، نشان می‌دهد که محور بحث در آنها، مقوله­ بطن قرآن است که گاهی آن را بر تأویل و گاه بر جری تطبیق داده­اند.

از این رو برخی از علمای شیعه و صاحب نظران علوم قرآنی، با استناد به روایات مذکور، بطن و تأویل را یکی دانسته­اند[6]، بدین معنا که برداشت از ظاهر قرآن، «تفسیر» و فهم باطن قرآن، «تأویل» آن است. این دیدگاه در بین صاحب نظران جدید، معروف و مشهور شده تا جایى که یک حقیقت ثانویه گشته است (ر.ک: علوی مهر، 1381ش، ص36).

البته برای تأویل معانی اصطلاحی دیگری هم موجود است مثل آنکه مفسران قدیم تأویل را مرادف "تفسیر" و "بیان" دانسته[7] و گروهی دیگر از جمله ابن تیمیه (معرفت، 1418، ج1، ص30، به نقل از: ابن تیمیه، الاکلیل فی المتشابه و التأویل، ص10 و صص18- 17) و محمد عبده (رشید رضا، بی تا، ج3، صص172- 196)، آن را بر "اعیان خارجى محسوس و قابل مشاهده" تطبیق داده­اند.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پس از نقل تمام این معانی، به نقد هر یک پرداخته[8] و می­گوید: «مراد از تأویل آیات قرآن مفهومى نیست که آیه بر آن دلالت دارد، چه اینکه آن مفهوم مطابق ظاهر باشد، و چه مخالف آن، بلکه تأویل از قبیل امور خارجى است، البته نه هر امر خارجى تا توهم شود که مصداق خارجى یک آیه هم تأویل آن آیه است، بلکه امر خارجى مخصوصى که نسبت آن به کلام نسبت ممثّل به مثل و نسبت باطن به ظاهر باشد» (طباطبایی، 1417، ج3، صص47- 46).

به این ترتیب و با تصریح علامه بر رد نظر ابن تیمیه، قول کسانی که در نقد نظر ایشان، آن را مطابق با کلام ابن تیمیه در این باب دانسته­اند،[9] پذیرفته نیست. علامه با استقراء آیاتی که لفظ "تأویل" در آنها به کار رفته، معنایی را برای این واژه ارائه می­کند که از نظر وی، به منزله­ روح واحدی در پیکره­ تمام این کارکردها دمیده شده است. از نظر ایشان "تأویل" حقیقتى است واقعى که بیانات قرآن، اعم از احکام، مواعظ، و حکمت­هایش مستند به آن است، چنین حقیقتى در باطن تمامى آیات قرآنى- چه محکم و چه متشابه- وجود دارد (همان، ص49).

به عقیده­ صاحب المیزان تأویل از سنخ مفاهیم و مدلولات الفاظ نیست، بلکه از امور عینی و خارجی است که والاتر از گنجایش در حیطه­ واژگان است. بنابر این نظر، رابطه­ حقیقت قرآنی با الفاظ قرآن از نوع مثل با ممثّل است؛ یعنی خداوند، حقیقت قرآن را که جایگاه آن، "امّ الکتاب" و "لوح محفوظ" است جهت نزدیک کردن به ذهن ما به هیأت الفاظ نازل فرموده است. و برای این قول خود به آیات «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبى‏ أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً» (الاسراء: 89) و «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» (العنکبوت: 43) استناد می­کند و می­گوید:

«قرآن مجید امثال بسیار ذکر می­کند ولى این آیات و آنچه در این مضمون است مطلق است و در نتیجه باید گفت همه بیانات قرآنى نسبت به معارف عالیه که مقاصد حقیقى قرآنند، امثال هستند» (رک: همان، ص42).

از نظرکسانی که بطن و تأویل را یکی می­دانند، درک بطن قرآن، به مقدار قرب آدمی به خدا و صفای روحی او وابسته است و این عقیده، مأخوذ از روایات است، همانطور که امام صادق(ع) درادامه­ کلام نورانی خود می­فرماید: «اشاره برای خواص، لطایف برای اولیا، و حقایق مخصوص انبیا(ع)است» (مجلسی، 1403، ج75، ص278 ؛ صدر حسینی، 1390).

علامه طباطبایی به دنبال رد این نظر و تفکیک دو مقوله­ تأویل و بطن از یکدیگر، شرایط درک هر یک از این دو را نیز متفاوت دانسته است، به این صورت که علم به تأویل را بعد از خداوند، تنها برای "مطهرون"[10] یعنی راسخان در علم ممکن می­داند (ر.ک: طباطبایی، 1417، ج3، ص64) و معتقد است که فهم معانی باطنی قرآن، وابسته به مرتبه ذکاوت و هوش افراد است. وی در این باره می­گوید:

«رسوخ در علم که از آثار طهارت و تقوای نفس است، ربطی و تأثیری در تیز فهمی و کند فهمی در مسایل عالیه و معارف دقیقه ندارد، گرچه در فهم معارف طاهره الهیه تاثیر دارد، اما نقش علیتی ندارد، به این صورت که هر جا و در هر کس طهارت نفس بود، آن معارف دقیقه نیز در آنجا باشد، و هر دلى که چنین طهارت را نداشت محال است آن معارف را بفهمد (همان، ص48).

 

3-2-1-2. نمونه‌هاییازروایاتبطنی

علامه ذیل آیات «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ ... یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‏» روایتی را به نقل از الدر المنثور آورده که می­گوید: مراد از "بحرین" علی(ع) و فاطمه(س) و منظور از "لؤلؤ و مرجان"، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است (سیوطی، 1404، ج6، ص142و 143). وی پس از تأیید این خبر از منابع شیعه، می­نویسد: «این روایت از نوع بطن است» (طباطبایی، 1417، ج19، ص 103).

آیه «وَ جَعَلْنَا بَیْنهُمْ وَ بَینْ‏َ الْقُرَى الَّتىِ بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَ ...» (السبأ: 18) داستان قوم سبأ را بیان می­کند و مى‏فرماید: (سرزمین آنها را تا آن حد آباد کردیم که نه تنها شهرهایشان را غرق نعمت ساختیم بلکه) میان آنها و سرزمین­هایى که به آن برکت داده بودیم شهرها و آبادی­هاى آشکار قرار دادیم‏ و فاصله‏هاى متناسب و نزدیک مقرر داشتیم و به آنها گفتیم شب­ها و روزها در این آبادی­ها در امنیت کامل مسافرت کنید (اما آنها پس از آن کفران کردند).

ذیل این آیه روایاتی نقل شده که می­گوید: «قریه­هایی که خدا به آن برکت داده، اهل بیت(ع) هستند و آبادی­هایی که بین آنها قرار داده شده «قُرًى ظَاهِرَةً» واسطه­هایی است که میان آن ذوات مقدس(ع) و مردم وجود دارد از حاملان احادیث ایشان و ...» (مجلسی، 1403، ج24، ص 235). علامه با تصریح به غیر تفسیری بودن این روایت، آن را جزء گونه­ بطن به حساب آورده است (طباطبایی، 1417، ج16، ص 368 و نیز ر.ک: همان، ج12، ص 225 و ج19، ص 32- 33 و ج20، ص 163 و ...).

 

3-2-2. روایات جری و تطبیق

"جری" تعبیری است که ائمه اطهار(ع) در روایات خود برای بیان استمرار پیام قرآن کریم در همه زمان­ها به کاربرده­اند. اما علامه طباطبایی از این تعبیر به عنوان یک اصطلاح خاص، برای داوری درباره­ روایات تفسیری مربوط به ائمه (ع) یا غیر ایشان بهره برده است که بی­سابقه به نظر می­رسد (آقایی، 1384، ص12).

علامه در تعریف جری می­گوید: «قرآن از حیث انطباق معارف و آیاتش بر مصادیق، دامنه­ای گسترده دارد. پس هیچ آیه­ای از قرآن اختصاص به مورد نزولش ندارد، بلکه هرگاه امری  با مورد نزولش متحد باشد و همان ملاک را داشته باشد، بر آن نیز جاری می­شود، عیناً مانند مثل­هایی که اختصاص به مورد نزولش ندارد، بلکه از آن تجاوز کرده، شامل همه­ موارد مناسب با آن  نیز می­شود. و این همان اصطلاح معروف "جری" است» (طباطبایی، 1417، ج3 ، ص67).

صاحب المیزان خود تصریح می‌کند که این اصطلاح برگرفته از احادیث اهل بیت(ع) است و به روایت امام باقر(ع) استناد می‌کند که در پاسخ سؤال راوی درباره ظهر و بطن قرآن فرمودند: «ظَهرُه تنزیلُه و بطنُه تأویلُه، مِنه ما مَضى و مِنه ما لم یکن بعد، یَجری کما یَجرِی الشمسُ و القمرُ، کلّما جاء منه شی‏ءٌ وقعَ ...» (عیاشی، 1380ق، ج1، ص11، ح5).

ظاهر قرآن تنزیل آن، و باطنش تاویل آن است، بعضى از تاویل هاى آن گذشته، و بعضى هنوز نیامده، مانند آفتاب و ماه در جریان است، هر وقت چیزى از آن تأویل‏ها آمد، آن تأویل واقع مى‏شود. (رک: طباطبایی، 1417، ج1، ص42-41).

در تعریف علامه، دو ویژگى و رکن اساسى براى "جرى" دیده مى‏شود:

الف) جداسازى مفهوم آیه از جزئیات مورد نزول؛

ب) تشابه میان مصداق خارجى جدید با مورد نزول.

بى‏گمان، چنانچه این دو رکن وجود داشته باشد، آنگاه مى‏توان آن مصداق را یکى از افراد آیه به شمار آورد و معناى آیه را در آن جارى دانست و بدین شکل، این امکان وجود دارد که در هر عصر و زمانى، یک یا چند مصداق براى هر یک از آیات قرآن پیدا شود (رستمی، 1380، ص161). روایات جری و تطبیق شمار قابل توجهی از روایات المیزان را به خود اختصاص داده است به عنوان نمونه:

1- از امام صادق(ع) روایت شده که در بیان آیة «وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْن» (الاسراء: 4) فرمودند:

«یکى کشته شدن امیرالمؤمنین(ع) و یکى ضربت خوردن حسن بن على(ع)  است و در تفسیر "و لَتعلُنّ علواً کبیرا" فرموده: «مقصود کشتن حسین بن علی(ع)است» و درباره­ جمله­ "فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما" (الاسراء: 5) فرمود: «وقتی که حسین(ع) یاری شود» و ذیل عبارت "بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی‏ بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیار" چنین فرمود:« قبل از قیام قائم، قومی برانگیخته شود که هیچ خونی از آل محمد(ص) را بی انتقام نگذارند و انتقام همه­ خون­های ریخته شده از اهل بیت(ع) را بگیرند و (عبارت) "و کانَ وَعداً مفعولا" یعنی: و این وعده­ای است شدنی» (کلینی، 1407، ج8 ، ص206).

علامه می­گوید: «در این معنا روایت‌های دیگری نیز هست که سیاقش مانند این روایت تطبیق حوادثی است که در این امت واقع می‌شود و در میان بنی اسرائیل اتفاق افتاده است، و در حقیقت در مقام تصدیق مطلبی  است که رسول خدا پیش بینى کرده و فرموده بود: این امت به زودى همان را که بنى اسرائیل مرتکب شد دقیقاً و طابق النعل بالنعل مرتکب خواهد شد حتى اگر بنى اسرائیل داخل سوراخى رفته باشد این امت نیز خواهد رفت، پس این روایات را نباید جزو روایاتى شمرد که آیه‌ مورد بحث را تفسیر می‌کند، بلکه تنها در مقام جرى و تطبیق است، چرا که می‌بینیم هر کدام از این روایت‌ها آیه را به گونه‌ای تطبیق کرده‌اند» (طباطبایی، 1417، ج13، ص44-43).

آیه فوق به بیان داستان بنی اسرائیل و نقل وقایع آن قوم پرداخته، و روایت امام(ع) با تجرید وقایع آیه از خصوصیات زمانی و مکانی، آنها را بر مسلمانان تطبیق داده است.

2- ذیل آیه «لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ» (النساء: 29) روایاتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل کرده که در آنها مراد از خوردن مال به باطل را، قمار و ربا و سوگند دروغ بیان کرده‌اند (عیاشی، 1380، ج1، ص236 ؛ طبرسی، 1372، ج3، ص59)، سپس می­گوید:

«این آیه شریفه در اکل به باطل عام است، و همه معاملات باطل را شامل مى‏شود، و اگر در این روایات نامى از قمار و امثال آن برده شده، به عنوان شمردن مصادیق این اکل است» (طباطبایی، 1417، ج4، ص322-321).

- در روایات رسیده از اهل بیت(ع) مرجع ضمیر در آیه "و حملُه و فصالُه ثَلاثُونَ شَهرًا" (الاحقاف: 15) امام حسین (ع) دانسته شده است (کلینی، 1407، ج1، ص464). علامه با توجه به عام بودن تعبیر آیه، این روایات را نیز از باب جری دانسته و می‌نویسد: «روایاتی در این باره رسیده که آیه را بر امام حسین (ع) و تولد شش ماهه­ او تطبیق داده‌اند که همگی از باب جری است» (طباطبایی، 1417، ج18، ص208).

 

3-2-2-1. تشکیک علامه درمورد روایات بطنی با جری و تطبیق

در رابطه با برخی از روایات، علامه به نوع روایت تصریح نکرده و ظاهر کلام او، تردید بین جری و بطن است. در تحلیل تردید علامه باید گفت که ایشان در تعریف بطن، ابتدا روایات ناظر به این مفهوم را آورده و سپس به ارائه تعریف پرداخته است. مطالعه نمونه‌هایی که در این اخبار تحت عنوان بطن آیات ارائه شده نشان می­دهد که معنای باطنی بر دو نوع است:

1- بطن مصداقی (تأویلی)؛ که مراد از آن مصداق‏هایى است که در طول زمان براى آیات پدید مى‏آید. برخى روایات به این‏گونه معانى، به لحاظ پنهان بودن آن از مردمى که آن مصداق‏ها را نمى‏بینند، بطن یا باطن گفته‏اند،‏ همان‏گونه که به لحاظ شمول آیات بر موارد دیگر و ارجاع به آنها نیز، تأویل نامیده شده است، و از آنجا که در همین روایات برای بیان این ارجاع و شمول آیات از واژه "یجری" استفاده شده است، برخى از بزرگان به آن "جرى القرآن" هم گفته‏اند (ر.ک: مصباح یزدی، 1380، ج2، صص263- 262).

امام باقر (ع) مى‏فرماید: «ظَهْرُهُ تَنْزِیلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَر» (حر عاملی، 1409، ج27، ص196)؛ ظاهر قرآن، موردى است که براى آن نازل شده و باطن قرآن، تأویل آن است؛ بخشى از آن واقع شده و بخشى دیگر هنوز به وجود نیامده است، (قرآن) چونان خورشید و ماه جارى مى‏شود.

آن حضرت(ع) در روایات دیگری فرموده است:       «ظَهْرُهُ الَّذِینَ نَزَلَ فِیهِمُ الْقُرْآنُ وَ بَطْنُهُ الَّذِینَ عَمِلُوا بِمِثْلِ أَعْمَالِهِم‏» (ابن بابویه، 1403، ص259)؛ ظاهر قرآن، درباره کسانى است که قرآن در مورد آنان فرود آمده و باطن آن، در باب کسانى است که همان‏گونه عمل کنند.

و در روایت دیگر آمده است: «وَ لَوْ أَنَّ آیَةً نَزَلَتْ فِی قَوْمٍ ثُمَّ مَاتُوا أُولَئِکَ مَاتَتِ الْآیَةُ إِذَا مَا بَقِیَ مِنَ الْقُرْآن‏ شَیْ‏ءٌ إِنَّ الْقُرْآنَ یَجْرِی مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ وَ آخِرِهِ إِلَى أَوَّلِهِ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَلِکُلِّ قَوْمٍ آیَةٌ یَتْلُونَهَا» (عیاشی، 1380ق، ج1، ص10)؛ اگر آیه‏اى باشد که فقط درباره مردمى فرود آمده است، با مردن آنان آیه نیز خواهد مرد و بنابراین چیزى از قرآن باقى نخواهد ماند، همانا قرآن از آغاز تا پایانش، تا آسمان‏ها و زمین پابرجاست، همواره در جریان است، پس براى هرمردمى آیه‏اى است که آن را باز مى‏خوانند.

این معنا از بطن، همان چیزی است که علامه از آن با عنوان جری یاد نموده که از نظر وی متمایز از بطن است. در حقیقت، تعریف واحد است و اختلاف تنها در تسمیه است، با این توضیح که علامه برای توجیه تفاوتی که میان مصادیق بطن در روایات وجود دارد، یک گروه از آنها را که مربوط به جریان قرآن بر مصادیق جدید است به عنوان "جری" جدا نموده و دسته دیگر را که مربوط به دلالت مفاهیم و لایه­های باطنی معناست، "بطن" نامیده است. اما دیگران به تبع روایات، هر دو دسته را ذیل بطن آورده و بطن را به دو نوع تقسیم کرده­اند.

2- بطن معنایی: منظور، معانى متعددى است که به لحاظ خفا و ظهور در طول هم قرار دارند و هیچ ‏یک دیگرى را نفى نمى‏کند (ر.ک: مصباح یزدی، 1380، ج2، ص263-261). شاهد این معنا نیز، روایت جابر است که درباره تفسیر یک آیه در چند نوبت از امام باقر(ع) سؤال نمود و آن حضرت در هر بار جوابی متفاوت از مرتبه قبل بیان می­فرمود. و در جواب سؤال جابر درباره جواب­های متفاوت، به مسأله ذو بطون بودن قرآن اشاره نمودند که شرح روایت پیش از این گذشت (طباطبایی، 1417، ج3 ، ص73).

همانطور که اشاره شد تعریف علامه از بطن، تنها ناظر به بطن معنایی است. آنچه در اینجا محل بحث است اینکه ایشان روایات بیانگر هردو نوع بطن را نقل کرده اما نهایتاً تعریفی که ذیل آنها ارائه می­کند محدود به مصادیق بطن معنایی بوده و جامع تمام موارد نیست و با وجود آنکه بطن مصداقی را با توجه به کارکرد آن؛ برای تمییز میان دو گونه مصادیق، "جری" نامیده، در نهایت قائل به تباین کامل میان جری با بطن شده است.

بررسی گونه­شناسی علامه از روایات حاکی از این است که با وجود روشن بودن مرزهای بطن و جری در تعاریف وی، ایشان در مواردی در تشخیص مصادیق این دو، با ابهامی بزرگ مواجه بوده که بارزترین نمود این ابهام، موارد تردید وی در تمییز میان جری یا بطن بودن یک روایت است. با وجود آنکه این تردید در کمتر از بیست مورد ظهور داشته اما همین تعداد اندک، ابهام نهفته در کلام صاحب المیزان را به خوبی روشن می‌سازد.

قبل از بررسی موارد تردید لازم است اشاره شود که از نظر علامه تداخل جری و تطبیق با بطن تنها در صورتی اتفاق می­افتد که جری از نوع انطباق بر مصادیق باطنی باشد، چرا که به عقیده وی، جریان قرآن در هر دو جنبه تنزیل و تأویل آن است (ر.ک: همان، ج3، ص73). به عنوان نمونه ذیل آیه «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ» (النساء: 6) که درباره یتیمان است و می­فرماید که آنها را بیازمایید تا زمانی که به سن ازدواج برسند، در آن حال اگر به رشد عقلی رسیده بودند، اموالشان را به خودشان واگذارید، روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمودند: «اگر دیدید آل محمد(ص) را دوست مى‏دارند ایشان را به درجه‏اى بالا برده و بلند مرتبه‏اش گردانید» (عیاشی، 1380ق، ج1، ص221).

سپس می­گوید:  «این معنا از باب تطبیق مفاهیم باطن قرآن بر مصادیق است، نه معناى تحت اللفظى آیه، در حقیقت در این روایت عموم مردم را ایتام آل محمد(ص)، و آل محمد(ص) را پدران ایشان خوانده که مى‏فرماید: از میان مردم، کسانی را که آل محمد(ص) را دوست بدارند، بیشتر احترام کنید از آن جهت که اینان رشد یافته‏اند و باید معارف را که ارث پدران ایشان است به آنها بدهید» (طباطبایی، 1417، ج4 ، ص178).

همچنین در میان روایات المیزان، مواردی یافت می­شود که بنابر تعریف علامه، جزو گونه­ی بطن قرار می­گیرد اما وی آن را از نوع تطبیق بر مصداق خوانده و در این باره اظهار تردید نیز ننموده است مانند روایتی که ذیل آیه «وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً و من الشجر وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ» (النحل: 68) از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمودند:

«مقصود از نحل که خدا بدان وحى نموده ماییم و معناى «أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً» امر به ما است که از عرب براى خود شیعه بگیریم، و"من الشجر" مى‏گوید از عجم نیز بگیریم، و "وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ" مى‏گوید از بردگان هم بگیریم، و مقصود از شرابى که از شکم زنبور بیرون مى‏آید و داراى الوان مختلفى است، علمى است که از ما به سوى شما تراوش مى‏شود» (عیاشی، 1380، ج2، ص263).

اگر روایت فوق تنها روایتی بود که در این زمینه در اختیار داشتیم، بدون شک جزو گونه بطن قرار می­گرفت، اما علامه دلیل قول خود را درباره این روایت، روایات دیگری می­داند که در این معنا وارد شده که در بعضى از آنها، زنبور بر رسول خدا (ص) و جبال بر قریش، شجر بر عرب، "مِمَّا یَعْرِشُونَ" به غیر عرب(موالى)، و آنچه از شکم زنبور بیرون مى‏آید به علم تطبیق شده است(ر.ک: طباطبایی، 1417، ج12، ص308).

نتیجه اینکه این روایات علاوه بر آنکه در مقام بیان مصداق بوده و در شمار روایات تطبیق قرار می­گیرند، با توجه به باطنی بودن مصادیق در آنها، همگی جزو روایات بطن نیز محسوب می­شوند که علامه در پاره­ای از موارد به این تداخل اشاره کرده و در مواردی نیز تنها به ذکر یکی از انواع بسنده نموده است.            

 

3-2-2-2. نمونه­های تشکیک بین بطن و جری

اما روایاتی که علامه در تعیین نوع آنها مردد بین بطن و جری بوده، از نوع مصادیق باطنی نیست تا بتوان با ارجاع آنها به تعاریف و بیان دو بُعدی بودنشان، تردید مذکور را توجیه نمود.

استقصای این موارد حکایت از آن دارد که مصادیق ذکر شده در این روایات، تماماً از نوع مصادیق ظاهری است یعنی آن دسته از مصادیق که مطابق با ظاهر الفاظ و عبارات آیات است. گنجاندن این روایات در گونه بطن، از سوی علامه، با توجه به تعریفی که وی از بطن ارائه کرده، توجیهی ندارد مگر آنکه بگوییم در این موارد ایشان عملاً به معنای "بطن مصداقی" بازگشت نموده که کلام امام باقر(ع) نیز ناظر به آن است: «ظَهْرُهُ‏ الَّذِینَ‏ نَزَلَ‏ فِیهِمُ الْقُرْآنُ وَ بَطْنُهُ‏ الَّذِینَ‏ عَمِلُوا بِمثل أَعْمَالِهِمْ یَجْرِی فِیهِمْ مَا نَزَلَ‏ فِی أُولَئِکَ‏» (ابن بابویه، 1403، ص259).

در حالی که علامه آن را صرفاً در معنای جری آورده و در تعریف بطن جایی برای آن باز نکرده است. مجموع موارد تردید در المیزان، 12 روایت است.[11] در ذیل به تحلیل نمونه­هایی از این روایات می­پردازیم:

1- درباره روایت «لیس فی القرآن "یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا" إلا فی حَقّنا» (بحرانی، 1416، ج2، ص216) که از امام رضا(ع) نقل شده، علامه می­گوید: «هو من الجری أو من باطن التنزیل» (طباطبایی، 1417، ج5، ص188): این روایت از باب جری و یا از مقوله بطن آیه است.

روشن است که اهل بیت(ع) مصادیق ظاهر عبارت "یاایُّها الذین ءامَنوا" هستند، به عبارتی نمونه اعلای کسانی که ایمان آورده­اند آن بزرگواران هستند، و روایت در مقام بیان مصداق اکمل است، نه مصداق باطنی تا بتوان آن را جزء روایات بطن دانست. مگر آنکه بطن را به معنای مصداق اکمل و یا مصادیق غیر از مورد نزول بدانیم.

2- نمونه دیگر، روایاتی است که ذیل آیه شریفه «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِم» (الصف: 8) آمده و مراد از "نور" را ولایت امیرالمؤمنین(ع) بیان کرده است (کلینی، 1407، ج1، ص196). علامه در داوری نسبت به این روایات آنها را از نوع جری و تطبیق، یا از گونه بطن دانسته است (ر.ک: طباطبایی، 1417، ج19، ص257).

از سیاق آیات آغازین سوره­ صف برمی­آید که ظاهر آیه درباره­ کفار اهل کتاب است و ضمیر در "یُریدون" به آنها برمی­گردد و مراد از "نور" دین خدا یعنی اسلام است که با وجود بشارت کتب پیشین به آن، به محض ظهور، کفار مذکور به انکار آن پرداختند(ر.ک: همان، ص255).

امام(ع) در این روایت با تجرید آیه از زمان و مکان نزول، به بیان مصداق تازه­تر آن پرداخته؛ به این صورت که نور را ولایت امیرالمؤمنین(ع) معرفی نموده که به تبع آن، ضمیر "یریدون" هم به مخالفان این امر برمی­گردد. این معنا بطن آیه نبوده بلکه مصداقی است که در کنار مصادیق دیگر و در عرض آنها قرار می­گیرد. و تطبیق آیه بر آن، به معنای برداشتن لایه معنایی ظاهری نیست چون این مصداق نیز بر کلیت همان معنای ظاهری منطبق شده است.

3- در آیه­ 157 سوره­ اعراف، خدای متعال پس از بیان اوصافی از پیامبر خاتم(ص)، درباره­ آن حضرت می­فرماید: «فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ کسانى که بدو ایمان آورده و گرامیش داشته و یاریش کرده‏اند و نورى را که به وى نازل شده پیروى کرده‏اند آنها خودشان رستگارانند. در بعضی از روایات آمده است که مراد از نور، علی بن ابی طالب(ع) است. علامه این روایات را از نوع جری یا باطن دانسته است (همان، ج8، ص290).

روشن است که مراد از نور در این آیه، نور ظاهری نیست و تبعیت از روشنایی معنایی ندارد مگر آن که آن را استعاره از هدایت بدانیم، همانطور که قرائن لفظی آیه و نیز جمیع تفاسیر، گواه بر این معناست. اما هدایت، مصادیق مختلفی دارد مانند دین الهی (طبری، 1412، ج9، ص59؛ ثعالبی، 1418، ج3، ص85 و ... )، کتاب خدا (زمخشری، 1407، ج2، ص166؛ طباطبایی، همان و ... )، سنت نبی که مبیّن کتاب است (النحل: 44) و اوصیاء پیامبر(ص) که وارث علم او به کتاب و هادیان خلقند (بحرانی، 1416، ج2، ص593؛ حویزی، 1415، ج2، ص83 و ... ).

بر این اساس باید گفت که اوصیاء نبی(ص) و در رأس ایشان، حضرت علی(ع) از مصادیق ظاهری آیه به شمار می­آیند، یعنی در اینجا نیز باطن در کلام علامه، منطبق بر مصادیق پیش آمده در طول تاریخ است که آن را در معنای جری آورده است.

4- نمونه­ دیگری از استعاره­ نور در مفهوم هدایت، آیه 257 از سوره­ی بقره است که می­فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور ...». ذیل این آیه از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «النور آل محمد و الظلمات أعداؤهم» (حویزی، 1415، ج1، ص265). علامه طباطبایی درباره­ بطن یا جری بودن این روایت نیز، تردید نموده است (طباطبایی، 1417، ج2، ص347). همانطور که اشاره شد، آل پیامبر(ص) که بنابر حدیث ثقلین، تمسک به ایشان عین هدایت است و انحراف از آنها، افتادن در ضلالت (مسلم بن حجاج، بی­تا، ج4، صص1873- 1874؛ کلینی، 1407، ج1، ص294)- از مصادیق ظاهر هدایت و نور هستند.

6 و 5- و بر اساس همین حدیث شریف (ثقلین) می­توان گفت که یکی از مصادیق بارز عبارت "هُدىً مِنَ اللَّهِ" در آیه­ شریفه "وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ به غیر هُدىً مِنَ اللَّهِ"(القصص: 50) و نیز "صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ" در آیه "وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ"(یونس: 25) نیز اهل بیت پیامبر(ص) و تمسک به آن بزرگواران است. و روایاتی که ذیل آیه­ اول فرموده: «یعنی من اتخذ دینه هواه به غیر هدى من أئمة الهدى»؛ یعنى کیست گمراه‏تر از کسى که به جای آنکه به هدایت امامان اهل بیت(ع) اقتدا کند، هواى نفسانى خود را دین خود بگیرد؟! (طباطبایی، 1417، ج16، ص57)

در بیان آیه­ دوم، مراد از "صراط مستقیم" را ولایت علی بن ابی طالب(ع) می­داند (همان، ج10، ص41)، در مقام بیان مصداق ظاهر بوده و در حوزه­ جری قرآن قرار دارد، نه بطن معنایی، هرچند که صاحب المیزان، در تمییز میان این دو مقوله، برای تشخیص نوع این روایات،  اظهار تردید نموده است (همان).

7- علامه ذیل آیه «أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ‏» (النحل: 1) به روایاتی اشاره می­کند که مراد از "امر الله" در این آیه را ظهور حضرت مهدی(ع) دانسته­اند، سپس می­گوید: این روایات جزء گونه­ جری و یا در مقام بیان معنای باطنی آیه است(طباطبایی، 1417، ج12، صص223- 224).

با توجه به سیاق آیات نخستینِ سوره­ی نحل، خطاب این آیه به مشرکان است و هرچند که به شهادت آیات دیگری از قرآن،[12]مشرکان نسبت به عذاب آخرت نیز استعجال می­کردند، اما سیاق آیه مورد بحث گواه بر این است که مراد از امر آینده در آن، قیامت نیست بلکه وعده‏اى است که خدا به رسول گرامى خود و به مؤمنین داده بود، و همان تهدیدهایى است که یکى پس از دیگرى به مشرکان داده و فرموده بود: به زودى مؤمنان را یارى مى‏کنیم، و به زودى کفار را خوار کرده و عذابشان مى‏کنیم، و دین خود را به امرى از ناحیه خود غلبه مى‏دهیم، هم­چنان که فرمود:"فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ".[13]

ضمیر در"فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ" هم به طورى که از سیاق برمى‏آید به همین امر برمى‏گردد. همچنین قرینه محاورات عرفی، این احتمال را به وجود می­آورد که مقصود از آمدن امر خدا، نزدیکى آن باشد (ر.ک: طباطبایی، 1417، ج12، صص203- 205).

حاصل آنکه ظاهر عبارت "امر الله" حاکی از وقوع یا نزدیکی امری است که در جهت یاری مؤمنان و سرکوبی کافران است و ظرف وقوع آن نیز دنیا است. روشن است که ظهور و قیام حضرت مهدی(ع) که در روایات به عنوان مصداق "امر الله" بیان شده، منطبق با ظاهر آیه و جلوه­ تکامل یافته­ این امر است که در راستای پیروزی­های مؤمنان در صدر اسلام قرار دارد.

بنابراین، از میان تعاریف ارائه شده از سوی علامه برای بطن و جری، این روایت، ذیل گروه دوم قرار می­گیرد و باطنی بودن آن تنها در این صورت قابل توجیه است که بطن را به معنای مصادیق پس از مورد نزول بدانیم و این به معنای جزئیت جری از بطن است یعنی همان چیزی که در تعاریف بزرگان دیگری مانند آیت الله معرفت از بطن آمده است(ر.ک: معرفت، 1418، ج1، ص 24- 28).

حاصل آنکه مراد علامه از بطن در موارد تردید، "آن دسته از مصادیق اکمل آیات است که پس از زمان نزول محقق می­شوند". مصداق اکمل یک آیه، بارزترین و کامل‌ترین مصداقی است که مفهوم آیه بر آن تطبیق می­کند(ر.ک: رضی بهابادی و علی بخشی، 1390، ص17). این نوع از مصداق که هدف اصلی و مراد عبارات قرآنی است، یا سبب نزول آیه است که در این صورت خارج از مقوله­ی جری است و یا پس از زمان نزول، تحقق می­یابد یعنی همان چیزی که در کاربرد علامه آمده است. در این حالت، مشمول قاعده­ی جری و تطبیق خواهد بود.

بنابراین بطن در کلام علامه، علاوه بر تداخلی که در موارد مصادیق باطنی با مقوله­ی جری دارد، در این معنا نیز وارد حوزه­ی جری و تطبیق می­شود. توضیح آنکه تطبیق بر مصداق، براساس مصداق بیان شده در روایات بر دو نوع است: "تطبیق بر مصداق اکمل" و "تطبیق بر مصداق عمومی".

تطبیق بر مصداق عمومی مربوط به روایاتی است که صرفاً به بیان یکی از مصادیق عام، از میان عموم مصادیق یک آیه پرداخته است (ر.ک: همان).

همانطور که گذشت، معنای دوم بطن از منظر علامه که با توجه به کاربردهای این اصطلاح در تعیین مصادیق به دست آمد، منطبق با مصداق اکمل از مقوله­ جری است و بر این اساس می­توان گفت که میان بطن با جری رابطه­ عموم و خصوص من وجه برقرار است و علامه گرچه در تعریف خود از بطن، قائل به بطن مصداقی نشده، اما در عمل ملتزم تعریف خود نبوده و در مواردی به بطن مصداقی رجوع نموده است.

 

نتیجهگیری

  1. روایاتی که وجود بطن را برای آیات قرآن ثابت می­کند، غالباً همراه با ارائه­ مثال است. مطالعه­ این نمونه­ها حاکی از وجود دو نوع معنای باطنی برای آیات قرآن است که از آنها با عناوین "بطن مصداقی" و "بطن معنایی" یاد می­شود.
  2. علامه طباطبایی روایات شامل هر دو نوع بطن را نقل کرده و ذیل آنها به ارائه تعریف پرداخته است. با این حال آنچه که در تعریف وی آمده، جامع تمام نمونه­های ذکر شده در روایات نبوده و تنها ناظر به مصادیق بطن معنایی است.
  3. ایشان روایات مصداقی را بدون آنکه در مبحث "بطن قرآن" اشاره­ای به آن داشته باشد تحت عنوان "جری" معرفی نموده که از نظر وی، گونه­ای جدا از گونه­ بطن است.
  4. با وجود تمایز روشن میان بطن و جری در عرصه­ تعریف، علامه در مواردی در انتخاب یکی از این دو عنوان برای تشخیص نوع روایات دچار ابهام و تردید شده است.
  5. بررسی نمونه­های مورد تردید علامه، حاکی از تعریف دیگری از بطن از نظر ایشان است و آن، "مصادیق اکمل آیات است که وقوع آنها پس از نزول آیات است".
  6. در نهایت، بررسی موارد تردید بیانگر عدول علامه طباطبایی از تعریف بطن و تعمیم آن به بطن مصداقی است. یعنی آنچه را با عنوان جری یاد کرده، عملا در جری یا بطنی بودن آن تشکیک نموده است.

 

منابع

-         قرآن کریم.

-         آقایی، سید علی (1384ش)، «روش شناسی فهم و نقد حدیث در تفسیر المیزان»، کتاب ماه دین، شماره99.

-         ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد (1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعد محمد الطبیب، چاپ سوم، عربستان سعودی: مکتبة نزار مصطفی الباز.

-         ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق) (1378ق)، عیون أخبار الرضا علیه السلام‏، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران: نشر جهان.

-         همو، (1403ق)، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏.

-         ابن حِبّان، محمد (1414ق)، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة.

-         استادی، رضا (1383ش)، آشنایى با تفاسیر؛ عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنى‏، تهران: نشر قدس.

-         بحرانی، سید هاشم (1416ق)، البرهان فى تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، تهران: بنیاد بعث.

-      ثعالبی، عبد الرحمن بن محمد (1418ق)، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، تحقیق: محمدعلى معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

-      حر عاملی، محمد بن حسن(1409ق)، وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.

-         حویزی(عروسی حویزی)، عبد علی بن جمعه(1415ق)، نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ چهارم، قم: انتشارات اسماعیلیان.

-         خویی، سید ابوالقاسم(بی تا)، البیان فی تفسیر القرآن، قم: موسسة احیاء آثار الامام الخوئى‏. 

-         رستمی، علی اکبر(1380ش)، آسیبشناسیوروششناسیتفسیرمعصومان(ع)، بی­جا: کتاب مبین.

-         رشید رضا، محمد(بی تا)، المنار، چاپ دوم، بیروت: دار الفکر.

-         رضایی اصفهانی، محمدعلی(بی تا)، درسنامةروش‌هاوگرایش‌هایتفسیری، بی جا: مرکز جهانی علوم اسلامی.

-         رضی بهابادی، بی­بی سادات ؛ معصومه علی­بخشی (1390ش)، «گونه شناسی گفتارهای قرآنی امام موسی کاظم(ع)»، فصلنامه علوم حدیث، شماره 6.

-         زمخشری، محمود (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ سوم، بیروت: دار الکتاب العربی.

-         سیوطی، جلال الدین(1404ق)، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفی.

-         صدر حسینی، سیدعلی رضا، «نظریه معانی طولی علامه طباطبایی»، sadrsite.com.www

-         طباطبایی، سید محمدحسین (1353ش)، قرآندراسلام، چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیه‏.

-         همو، (1417ق)، المیزانفیتفسیرالقرآن، چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

-         طبرسی، فضل بن حسن(1372ش)، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق: با مقدمه محمد جواد بلاغی، چاپ سوم، تهران: انتشارات ناصر خسرو.

-         طبری، محمد بن جریر(1412ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفة.

-         علوی مهر، حسین(1384ش)، آشناییباتاریختفسیرومفسران، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی.

-         عیاشی، محمد بن مسعود(1380ق)، کتاب التفسیر، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی،  تهران: چاپخانه علمی.

-         فخر رازی، ابو عبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

-         کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة.

-      گلدزیهر، ایگناس(1383ش)، گرایش‌های تفسیری در میان شیعیان، ترجمه: سید ناصر طباطبایی، مقدمه و حواشی: سید محمد علی ایازی، تهران: ققنوس.

-      متقی هندی، علی بن حسام الدین (1401ق)، کنز العمال فی السنن و الأقوال و الأفعال، تحقیق: بکری حیانی و صفوة السقا، چاپ پنجم، بیروت: مؤسسه الرسالة.

-      مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی(1403ش)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ع)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏.

-         مسلم بن الحجاج (بی­تا)، المسند الصحیح]معروف به صحیح مسلم[، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

-         مصباح یزدی، محمد تقی (1380ش)، قرآن شناسی، چاپ دوم، قم: موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى‏.

-         معرفت، محمدهادی(1418ق)، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد: الجامعة الرضویه للعلوم الاسلامیه‏.

-         همو، (1415ق)، التمهید فی علوم القرآن، چاپ دوم، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.

-         نفیسی، شادی (1384ش)، علامه طباطبایی و حدیث، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.



[1]. استاد گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س)                                    f_fattahizadeh@alzahra.ac.ir

[2]. استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س)                 alaee.fatemeh@yahoo.com

[3]. کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهراء(س) (نویسنده مسئول)

gholami701@gmail.com

[4]- به عنوان نمونه ر.ک: (طبری، 1412ق، ج1، ص10 و 25 ؛ کلینی، 1407، ج1، ص374؛ ابن حِبّان، 1414ق، ج1، ص276؛ متقی هندی، 1401ق، 1401، ج2، ص53).

[5]- البته روشن است که مراد از تطبیق در این عبارت، تطبیق نادرست است که در شمار تفسیر به رأی می باشد.

[6]- همانطور که جری را هم جزء مقوله بطن قرار داده­اند. به عنوان نمونه ر.ک: (معرفت، 1418، ج1، ص24-28؛ مصباح یزدی، 1380، ج2، ص262)

[7]- از جمله این افراد می­توان به فخر رازی و طبری اشاره کرد که در جای جای تفاسیر خود، این واژه را به معنای تفسیر به کار برده­اند، برای مثال ر.ک: (فخر رازی، 1420ق، ج1، ص118؛ ج2، ص313، و ... ؛ طبری، 1412ق، ج1، ص29؛ 30؛ 33؛ 37 و ...).

[8]- برای آگاهی از تفصیل انتقادات علامه بر آراء مذکور، ر.ک: (طباطبایی، 1417، ج3، صص44- 49).

[9]- ر.ک: (معرفت، 1418، ج‏3، ص31).

[10]- اشاره به آیه: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ‏» (الواقعة: 79)

[11]- علاوه بر موارد ارائه شده در متن، ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص218؛ ج7، ص111؛ ج15، ص207؛ ج20، ص144؛ ج5، ص218.

[12]- ‏"وَ یَقُولُون‏ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ"(یس: 48)؛ (و کافران به مؤمنان می­گویند:) پس این وعده­ی آخرت چه وقت است اگر راست می­گویید؟

[13]- (اگر از اهل کتاب ستمى بر شما رسید) عفو کنید و درگذرید تا هنگامى که فرمان خدا (به جنگ یا به صلح) برسد (البقره: 109).

-         قرآن کریم.
-         آقایی، سید علی (1384ش)، «روش شناسی فهم و نقد حدیث در تفسیر المیزان»، کتاب ماه دین، شماره99.
-         ابن ابی حاتم، عبد الرحمن بن محمد (1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعد محمد الطبیب، چاپ سوم، عربستان سعودی: مکتبة نزار مصطفی الباز.
-         ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق) (1378ق)، عیون أخبار الرضا علیه السلام‏، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران: نشر جهان.
-         همو، (1403ق)، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏.
-         ابن حِبّان، محمد (1414ق)، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة.
-         استادی، رضا (1383ش)، آشنایى با تفاسیر؛ عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنى‏، تهران: نشر قدس.
-         بحرانی، سید هاشم (1416ق)، البرهان فى تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، تهران: بنیاد بعث.
-      ثعالبی، عبد الرحمن بن محمد (1418ق)، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، تحقیق: محمدعلى معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
-      حر عاملی، محمد بن حسن(1409ق)، وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.
-         حویزی(عروسی حویزی)، عبد علی بن جمعه(1415ق)، نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ چهارم، قم: انتشارات اسماعیلیان.
-         خویی، سید ابوالقاسم(بی تا)، البیان فی تفسیر القرآن، قم: موسسة احیاء آثار الامام الخوئى‏. 
-         رستمی، علی اکبر(1380ش)، آسیبشناسیوروششناسیتفسیرمعصومان(ع)، بی­جا: کتاب مبین.
-         رشید رضا، محمد(بی تا)، المنار، چاپ دوم، بیروت: دار الفکر.
-         رضایی اصفهانی، محمدعلی(بی تا)، درسنامةروش‌هاوگرایش‌هایتفسیری، بی جا: مرکز جهانی علوم اسلامی.
-         رضی بهابادی، بی­بی سادات ؛ معصومه علی­بخشی (1390ش)، «گونه شناسی گفتارهای قرآنی امام موسی کاظم(ع)»، فصلنامه علوم حدیث، شماره 6.
-         زمخشری، محمود (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ سوم، بیروت: دار الکتاب العربی.
-         سیوطی، جلال الدین(1404ق)، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفی.
-         صدر حسینی، سیدعلی رضا، «نظریه معانی طولی علامه طباطبایی»، sadrsite.com.www
-         طباطبایی، سید محمدحسین (1353ش)، قرآندراسلام، چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیه‏.
-         همو، (1417ق)، المیزانفیتفسیرالقرآن، چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
-         طبرسی، فضل بن حسن(1372ش)، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق: با مقدمه محمد جواد بلاغی، چاپ سوم، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
-         طبری، محمد بن جریر(1412ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفة.
-         علوی مهر، حسین(1384ش)، آشناییباتاریختفسیرومفسران، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی.
-         عیاشی، محمد بن مسعود(1380ق)، کتاب التفسیر، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی،  تهران: چاپخانه علمی.
-         فخر رازی، ابو عبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
-         کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
-      گلدزیهر، ایگناس(1383ش)، گرایش‌های تفسیری در میان شیعیان، ترجمه: سید ناصر طباطبایی، مقدمه و حواشی: سید محمد علی ایازی، تهران: ققنوس.
-      متقی هندی، علی بن حسام الدین (1401ق)، کنز العمال فی السنن و الأقوال و الأفعال، تحقیق: بکری حیانی و صفوة السقا، چاپ پنجم، بیروت: مؤسسه الرسالة.
-      مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی(1403ش)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ع)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏.
-         مسلم بن الحجاج (بی­تا)، المسند الصحیح]معروف به صحیح مسلم[، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
-         مصباح یزدی، محمد تقی (1380ش)، قرآن شناسی، چاپ دوم، قم: موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى‏.
-         معرفت، محمدهادی(1418ق)، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد: الجامعة الرضویه للعلوم الاسلامیه‏.
-         همو، (1415ق)، التمهید فی علوم القرآن، چاپ دوم، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
-         نفیسی، شادی (1384ش)، علامه طباطبایی و حدیث، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.