نوع مقاله : ترویجی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه کاشان، کاشان، ایران.
2 استادیار گروه الهیات ومعارف اسلامی دانشگاه کاشان، کاشان، ایران.
چکیده
تازه های تحقیق
در این نوشتار سعی شد روایات معراجیّه گردآوری و کارکرد آن در فهم قرآن بررسی شود. بر اساس مطالب به دست آمده پر واضح است که روایات معراجیّه نقش بسزایی در تفسیر اهل بیت(ع) (به عنوان برترین مخاطبان قرآن) داشته است. در حدّی که میتوان یکی از مهّمترین دستاوردهای معراج پیامبر(ص) را فهم بهتر آیات قرآن دانست. این یافتهای است که پیش از این بدان توجّه نشده است. در واقع معراج، بستری است که فرصت مشاهده عینی اِنذارها و بشارتها و ذکر مصادیق و بیان جزئیاتی که قرآن نسبت به آن مسکوت بوده است را در غالب روایاتی که اغلب رویکرد نقلی دارند، برای اهلبیت(ع) فراهم آورده است. هر چند همواره این گونه نبوده که برای فهم بهتر قرآن به معراج استناد شود.گاه برعکس برای مجاب ساختن مخاطب در سوال از معراج پیامبر(ص) به آیات قرآن استشهاد شده است.[1]
با توجه به هدفِ اصلیِ کشفِ کارکردِ روایات معراجیه در تفسیر، تمرکز این نوشتار بر گونهشناسی روایاتی بوده که اولاَ از اهل بیت(ع) و پیرامون معراج، و ثانیاَ مرتبط با مدلول آیه باشد(جنبهی تفسیری داشته باشد). گونههایی از قبیل ایضاح لفظی(تفسیر واژگان قرآنی)، بیان اسباب نزول، ترسیم فضای نزول، بیان اخبار غیبی را که پیش از این محققان برای روایات برشمردهاند، در روایات معراجیّه بیان و برای هر کدام نمونهای ذکر شد. با این تفاوت که با توجه به فراوانی مضمون هر گونه، دستهبندی متناسب آن در نظر گرفته شد (به عنوان نمونه اخبار گذشتگان، آیندگان، فرشتگان، خلقت آسمان و زمین، همگی زیرمجموعهی گونهی اخبار غیبی قرار داده شد). گونههای از قبیل اختلاف قرائات[2] ، تعلیم تفسیر[3]، بیان ناسخ و منسوخ[4] که در دیگر تحقیقات برای گونههای شناسایی شده، نام بردهاند، در روایات معراجیّه مشاهده نشد. در صورت وجود نیز تعداد آنها اندک بوده و محلّی برای اختصاص گونهای مجزا را نداشته است. همچنین در روایات معراجیّه گونههایی قابل ذکر است که در تحقیقات گونهشناسی پیش از این، عنوانی به آن اختصاص داده نشده است، از قبیل رفع تناقض ظاهری آیات، توصیف جزای اعمال/بهشت و جهنم.
برای تمامی گونههای یافت شده، نمونه روایاتی وجود دارد که از اهل بیت(ع) و مرتبط به معراج هستند، لکن جنبهی تفسیری ندارند. به منظور پرهیز از گستردگی بحث، از نقل مفصل آنها خودداری شد. به این موارد میتوان گونههایی از قبیل بیان شئون معراج (زمان، مکان، تعداد دفعات، اهداف، مرکب پیامبر(ص))، بیان معارف خداشناسی/ مسائل اعتقادی-کلامی، سفارش به انجام برخی مستحبّات/ فضائل اعمال، را نیز افزود.
روشن است که اختصاص یک روایت به یک گونه، کیفی و نسبی بوده، چرا که گاهی هر فراز روایت را میتوان متعلّق به یک گونهای خاص برشمرد. از این رو منطقی است که از نگاه دیگری گونههای مذکور قبض و بسط یابد. نویسنده ادعایی در خصوص گونهشناسی تمامی روایت معراجیّه نداشته، هر چند سعی شده تمام روایات تفسیری اهل بیت(ع) که مرتبط به معراج پیامبر(ص) است، بررسی شود.
به اعتقاد نگارنده آن دسته روایات معراجیّه که حاکی از مکالمه مستقیم خدا با پیامبر(ص) است، در شمار احادیث قدسی به حساب میآید.[5] در مورد روایات نبوی، به طورکلی برخی آن وحیانی میدانند[6] و برخی حجیّت آن را زیرسوال بردهاند.[7] در روایات معراجیّهی منقول از پیامبر(ص) نیز همین شرایط برقرار است. در صورت وحیانی ندانستن الفاظ احادیث قدسی (که تعدادی از روایات معراجیّه نبوی از جملهی آن است)، تفاوت آنها با دیگر احادیث نبوی، تنها از حیث تأکید و تصریح بر انتساب آنها به ذات مقدّس الهی است (کرمانی، 1401ق، ج ۹، ص۷۹و صالح، 1388ق، ص۱۲۲).
به باور نگارنده اولاَ در صورت وحیانی ندانستنِ کلِّ روایات معراجیّه نبوی که بعضاَ جنبه تفسیری نیز دارند، دستِ کم روایات معراجیّه نبوی که از مکالمه مستقیم خدا و پیامبر(ص) حکایت دارد، وحیانی است. با این استدلال که در تعریف وحی آمده: «آگاهی قطعیای است که از ناحیه خداوند، به برخی از انسانهای برگزیده عطا میشود» (طباطبایی،۱۳۷۷ش، ص۱۰۴). از ویژگیهای وحی را سرعت (فراهیدی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۲۱) و پنهانی بودن (ابنمنظور،۲۰۰۰م، ج۳، ص۳۷۹) بر شمردهاند، که این نوع از روایات معراجیّه این شرایط دارند و البته انضمام ادله عقلی و نقلی دیگر.[8] ثانیاَ این نوع از روایات معراجیّه در صورتی که مرتبط با مدلول آیات قرآنی و در تفصیل آنها باشد، در شمار وحی غیرقرآنی[9] به شمار میآید و به دلیل انتساب به خدا و تقریب به قرآن از امتیاز ویژهای نسبت به سایر روایات نبوی و احادیث قدسی برخوردار است. در مورد چگونگی انتقال احادیث قدسی به پیامبر(ص) اختلاف نظر وجود دارد.[10] در مورد کیفیت معراج پیامبر(ص) نیز آرای متعدّدی ارائه شده است.[11] اما اغلب عالمان مسلمان[12] به استناد آیه«فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» (النجم:9) و روایاتی که بیانگر عدم عبور و تقریب بیشتر جبرئیل (از مرحلهای به بعد) و انحصار آن به شخص پیامبر(ص)[13] است را روایات حاکی از مکالمه مستقیم (بدون واسطه) خدا با پیامبر(ص) دانستهاند. هر چند این مهّم امتیازی خاص است، لکن برتری را از حیث مضمون نمیرساند، چرا که کل آیات قرآن از کانال جبرئیل به پیامبر(ص) منتقل شده است.
[1]. به عنوان نمونه حضرت علی(ع) در ردّ منکران معراج به آیات سوره نجم استشهاد کرده است:«وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الْمِعْرَاجَ فَقَوْلُهُ تَعَالَی وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی إِلَی...»(طایی، 1439ق ج6، ص538 و ج15، ص254؛ قمّی، 1403ق، ج1، ص20؛ مجلسی، 1315ق، ج18، ص291و ج90، ص85).
[2]. تنها یک حدیث از امام باقر(ع) ذیل«ثم دنی فتدلی»(النجم:8) در صدوق، 1385ق، ج1، ص277 یافت شد.
[3]. در مقاله «روایات تفسیری شیعی، گونهشناسی و حجیّت»، نویسنده محترم این مورد را تحت عنوان گونهای مستقل دانسته و آورده: در روایات تفسیری، بسا اوقات، به نمونههایی برمیخوریم که چگونگی تفسیر را با استفاده از آیات تعلیم میدهد (مهریزی، 1388ش، ص20). در روایات معراجیه چنین موردی یافت نشد، هر چند تمام روایات را میتوان با نگاه آموزش چگونگی تفسیر نگریست.
[4]. این گونه در دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص5010 ذکر شده است.
[5]. همسو با عدّهای که معتقدند برخی از احادیث قدسی دستاورد این سفر آسمانیاند (طبرسی، 1408ق، ج5-6، ص395؛ مکارم، 1374ش، ج22، ص506).
[6]. رک: عابدی، احمد(1387ش)، وحی قرآنی و وحی بیانی، اندیشه نوین دینی، شماره 13، صص 49-62.
نویسنده پس از بیان تقسیمات گوناگون وحی، با بررسی ادله مفسران بزرگ شیعی و سنی، ایده وحی بیانی را مطرح نموده و بر اساس آن به برخی از اشکالات مطرح، پاسخ داده است.
[7]. همچون قرآنیون. رک: معارف، مجید و مظفری، راضیه(1398ش)، نقد مدعای قرآنیون مبنی بر وحیانی نبودن سنت نبوی، سفینه، 16(62)، صص53-75.
[8]. از جمله ادله روایی که نقل شده این است که هنگامی که پیامبر(ص) از معراج بازگشت، به دلیل پیشبینی که از واکنش نابهجای اعراب (که تازه از جاهلیّت فاصله گرفته بودند) در مواجهه با اظهار عروج ایشان به آسمان داشتند، مدّتی آن را با مردم در میان نگذاشت تا آیه«فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذیرٌ وَ اللهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ وَکیلٌ» (هود:12) نازل شد، باز پیامبر(ص) صبر کرد و بروز نداد تا اینکه آیه«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِإِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (المائدة:67) نازل شد (طایی، 1439ق، ج6، ص616؛ مجلسی، (1315)، ج37، ص109؛ صدوق، امالی، ص354؛ حسینی استرآبادی، (1409)، ص162). این روایت ذیل«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (المائدة:3)نیز آمده است (طایی، 1439ق، ج3، ص602، حسکانی، (1411)، ج1، ص256).
[9]. در شریعت اسلام، دو نـوع وحـی وجـود دارد: قرآنـی و بیـانی و منحصر دانستن وحی به قرآن مجید صحیح نیست، وحیای که در قرآن نیامده و جنبه تشریح و تفصیل آیات دارد را وحی غیرقرآنی میگویند. وحیانی دانستن چیزی غیر از قرآن، موافقان و مخالفانی دارد که هرکدام به ادلهایی استناد داشتهاند. برای کسب اطلاعات بیشتر رک: عابدی، احمد، (1387ش)، ص49-62.
[10]. برخی معتقدند پیامبر(ص) تنها قرآن را از طریق جبرئیل دریافت کرده و در دریافت حدیث قدسی لزوماً این واسطه وجود نداشته است (تهانوی، ج۱، ص۶۳۰ ؛ مامقانی، ج۵، ص۴۶). برخی عالمان، انتقال حدیث قدسی به واسطه جبرئیل را هم ممکن دانستهاند (قاری،(1413)، ص۳۱4)، برخی نیز معتقدند راههای انتقال احادیث قدسی عمدتاً خواب، الهام و امثال آنها تلقی شدهاند (قاسمی، ص۶۶).
[11]. جسمانی(جسمِ مادّی، جسم هورقلیایی(برزخی) و..) و روحانی(خواب، الهام و..).
[12]. از جمله شیخ صدوق: روایات حاکی از مکالمهی مستقیم خدا با پیامبر(ص) در معراج در دسته وحی بدون واسطه (وحی مشافهی) قرار میگیرد (صدوق، (1398)، ص264).
[13] به عنوان نمونه: رک قمّی، (1404)، ج1، ص246؛ طایی، 1439ق، ج15، ص244؛ مجلسی، (1315)، ج5، ص236
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
A brief study of the Ascension (mi'rᾱj) of the Prophet of Islam (pbuh) makes it clear that the perceptions resulting from this great event played a significant role in the interpretation of the Qur'an by Ahl al-Bayt (as). This important issue has been neglected in the number of achievements that have been mentioned for the ascension and also in many researches that have been carried out on various aspects of the ascension. This research aims to answer the question, "What is the function of the Ascension of the Prophet (pbuh) in interpreting the Qur'an by Ahl al-Bayt (as)?" Since the Qur'an dose not directly mention the Prophet's nightly journey, but mostly what we know are according to narratives, the typology of the ascension narratives from Ahl al-Bayt (as) under the verses of the Qur'an is a proper method is used here to find out the effect of the ascension in the interpretation of the Qur'an by presenting a small number of types of these narrations. Acknowledging the paucity of unobserved types in the Ascension traditions - which, if any, indicates their small number- findings show that most of the types mentioned for other narratives are also applicable to the Ascension ones transmitted from Ahl al-Bayt (as). In addition, some independent types can be mentioned with new titles in these narrations. As a result, Ascension was a ground that provided Ahl al-Bayt (as) with the opportunity to objectively observe the warnings and tidings, mention examples and express the details that the Qur'an is silent about. In the author's belief, in case of not knowing the revelations of prophetic ascension narratives which sometimes have an interpretive aspect, at least those prophetic ascension narratives that speak of the direct conversation between God and the Prophet (pbuh), in the case that they are related to the meanings of the Qur'anic verses and in their details, are considered as a non-Qur'anic revelation. So, due to their attribution to God and closeness to the Qur'an, they have a special privilege compared to other Prophetic narratives and Qudsῑ hadiths.
کلیدواژهها [English]
* قرآن کریم(1380)، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.